در دنياى كنونى توجه بشر بيش از پيش به علوم تجربى و امور محسوس معطوف گرديده است و ارزش مسائل عقلى خالص كه تجربه ناپذير و غير محسوسند در نظرش كاهش يافته است در قرون گذشته دانشمندان هم به مدركات عقلى ترتيب اثر ميدادند و هم به مدركات حسى و اين هر دو را از ديدگاه علم ، مى نگريستند.ولى در دنياى امروز كفه محسوسات سنگين تر از معقولات گرديده و عده زيادى از غريبان عقيده دارند علم آن چيزى است كه از راه تجربه و حس قابل اثبات باشد و مسائل عقلى خالص را كه تجربه در آن راه ندارد نمى توان به حساب علم گذارد فيلسوف بزرگ علامه طباطبائى در جلد اول الميزان ذيل آيه :
((يؤ منون بالغيب )) (سوره 2 آيه 4) اين مطلب را مورد بحث قرار داده و روشن نموده است كه آزمايشها و تجارب گوناگون به هر شكل و صورتى كه باشد چيزى جز قضاياى شخصى و خصوصى نيست و اگر بخواهيم به تجربه هاى خود رنگ علمى بدهيم بايد حتما در مقدمات عقلى خالص كه حس و تجربه در آن راه ندارد استفاده كنيم و آن را يك اصل اساسى و كلى درآوريم ...
خلاصه در رشته هاى علوم مختلف مسائل فقهى نامحسوس و تجربه ناپذير، همانند مسائل طبيعى محسوس و قابل تجربه از امور واقعى هستند و هيچيك از آن دو را نمى توان نفى نمود در امور دينى نيز مسائل غيبى از قبيل بقاء روح ، عالم آخرت و بهشت و دوزخ همانند امور محسوس دنيوى امور واقعى و غير قابل انكارند...(55)