مردان علم در میدان عمل

نعمت الله حسینی

جلد 8 -صفحه : 423/ 276
نمايش فراداده

ابن سينا در آخرين روزهاى زندگى

ابن سينا در آخرين روزهاى حيات خود اين چنين زمزمه مى كرد:


  • نموت و ليس لنا حاصل سواء علمنا انه ما علم

  • سواء علمنا انه ما علم سواء علمنا انه ما علم

مرگ رسيد و چيزى از زندگى حاصل ما نشد جز اينكه دانستيم كه چيزى نمى دانيم فخر رازى در اين مورد چنين گفته است :


  • هرگز دل من ز علم محروم نشد هفتاد و دو سال عمر كردم شب و روز معلومم شد كه هيچ معلوم نشد

  • كم ماند ز اسرار كه مفهوم نشد معلومم شد كه هيچ معلوم نشد معلومم شد كه هيچ معلوم نشد

و نيز مرحوم خواجه نصيرالدين طوسى در همين معنى فرموده است :


  • اندر ره معرفت بسى تاخته ام چون ده روزى دلى برانداخته ام بشناخته ام كه هيچ نشناخته ام

  • وندر صف عارفان سرافراخته ام بشناخته ام كه هيچ نشناخته ام بشناخته ام كه هيچ نشناخته ام

و نيز آن مرحوم فرموده است :


  • هر چند همه هستى خود مى دانم بالجمله به دوك پيره زن مى مانم سر رشته به دست ما و سرگردانم (352)

  • چون كار به ذات تو رسد حيرانم سر رشته به دست ما و سرگردانم (352) سر رشته به دست ما و سرگردانم (352)