مردان علم در میدان عمل

نعمت الله حسینی

جلد 8 -صفحه : 423/ 298
نمايش فراداده

كراماتى از مرحوم حكيم سبزوارى

از حكيم سبزوارى (مرحوم ملاهادى اعلى الله مقامه ) كرامات چندى نقل و مشاهده شده است منجمله جناب مولانا (محمدرضا) روايت كند كه وقتى درحضرتش حاضر بودم جناب (مولا محمد) نجل جليل او وارد شد و در خدمت والد ماجد شرح حال دد و با هزاران نياز رازى آغاز نهاد و از تاءخير وصول خود به مقامات قرب و مراتب شهود بسى ملالت وشكايت نمود.


  • كاى آفتاب خوبان مسوزان اندرونم يك ساعتم بگنجان در سايه عنايت

  • يك ساعتم بگنجان در سايه عنايت يك ساعتم بگنجان در سايه عنايت

هرچند الحاح و مبالغه كرد حكيم سبزوارى جوابى نداد.(مولانا محمد) افسرده خاطر بيرون رفت پس از ساعتى مراجعت كرد، چون چشم فيلسوف صافى نهاد اين دفعه بدو افتاد گفت : اى فرزند ترا با اين حالات ادراك آن مراتب و مقامات چگونه دست خواهد داد.با هيزم كش بيچاره چرا چنين كردى و دشنام دادى ؟ اثرانفعال از جبهه (مولانا محمد) آشكار شد من گمان كردم آن حكايت را سابقه اى است مابين آن دو بزرگوار پس از انقضاى مجلس استفسار نمودم معلوم شد سابقه اى نبوده بلكه همان وقتى كه مولانا محمد رفت و بازآمد در كوچه الاغ هيزم كش او را بر ديوار فشار داده و او بى اختيار به هيزم كش ‍ ناسزا گفته است و اين كيفيت را فيلسوف به صفاى ضمير دريافته است .(375)