مردان علم در میدان عمل

نعمت الله حسینی

جلد 8 -صفحه : 423/ 407
نمايش فراداده

گويند: حكيمى را دوستى بود روزى به زيارت حكيم رفت حكيم طعامى پيش آورد در ميان آنكه مى خوردند زن حكيم آمد و غذا را برداشت و حكيم را دشنام داد، دوست حكيم در خشم شد و بيرون رفت حكيم از پى او بيرون آمده گفت : به ياد دارى كه روزى در خانه تو چيزى مى خورديم مرغى خانگى درميان سفره غذا آمد و كثافت انداخت و ما درخشم نشديم ؟ گفت : بلى ، گفت : پندار كه اين زن آن مرغ است .(499)

اين حمال از من فقيه تر است

((خيرك الينا نازل و شرنا اليك صاعد)).(500) بارالها ازتو جز نعمت و از خود جز گناه سراغ نداريم .

يكى از فقها مى گويد: حمالى را ديدم بار گران بر دوش گرفته مى رفت و در همه راه مى گفت : الحمدلله ، استغفرالله به او گفتم : مگر جز اين دو كلمه نمى دانى ؟ گفت : مى دانم و قرآن را نيزمى دانم ، گفتم پس چرا فقط اين دو كلمه را مى گوئى ؟ گفت : براى آنكه از دو حال خالى نيستم در هر آن نعمتى از خداى به سوى من فرود آيدو گناهى ازمن به آسمان بالا مى رود آن نعمت را كلمه حمد مى گويم و جبران آن گناه را با استغفار مى آورم تا مگر خدا رحمتم كند.

گفتم : سبحان الله اين حمال از من فقيه تر است .(501)