نكته اى كه در تاءليفات اين مرد بزرگ به چشم مى خورد كثرت تاءليفات و تنوع آنها است كه به بيش از صد مجلد مى رسد و همه اينها به بركت عنايت ويژه اى است كه در عالم رؤيا از سوى حضرت امام جعفر صادق عليه السلام در حق ايشان مبذول شده است . آيت الله مامقانى در اين باره مى نويسد: شب شنبه 11 جمادى الاول سال 1314 ه ق در عالم رؤيا ديدم كه در كوچه اى مى رفتم تا به بالاخانه اى رسيدم ، مشاهده كردم مردى بزرگوار و گندم گون و در نهايت زيبائى را كه نشسته بود... و او حضرت امام جعفر صادق عليه السلام بود... پس از پله ها بالا رفتم و بر آن حضرت سلام كردم و دستانش را بوسيدم پس از آن التماس كردم تا اجازه فرمايد پايش را ببوسم و اجازه فرمود و فرمود: دوستى و اخلاص تو نسبت به ما محرز است ، سپس از آن حضرت خواستم تا آب دهان مباركش را در دهانم گذارد خواهشم را پذيرفت و زبان مباركش را در دهانم نهاد من آنرا مى مكيدم و احساس مى كردم كه آب دهان حضرت در رگهاى عروق من جريان پيدا كرده است تا آنكه رگهايم انباشته از آن شد و نزديك بود رگهايم پاره شود لذا زبان شريفش را از دهانم خارج كرد پس فرمود لبهايت را بياور تا آنها را ببوسم لبانم را نزديك نمودم و حضرت آنها را بوسيد من برخاستم و از نهايت شادمانى بيدار شدم و ديدم كه صبح نزديك است پس خدا را سپاس گذاشتم .
سپس در ادامه مى نويسد: پس از آن بود كه قلمم جارى شد به گونه اى كه تا پيش از آن در شبانه روز بيش از 2
ورقه نمى توانستم تصنيف نمايم اما پس از آن و از صبح روز بعد بود كه در هر شبانه روز 8 ورق و پس از مدتى 10 ورق مى نوشتم و اين همه با گرفتاريهائى بود كه داشتم از قبيل نگاشتن نامه ها و مراجعه به كتابهاى فقهى در پاسخ به استفتاءات كه از مرحوم پدرم مى شد و هر كس تاريخ اتمام مجلدات منتهى المقاصد را ببيند راستى گفتارم بر او روشن مى شود به گونه اى كه دو جلد ديات و سه جلد نكاح را در مدت 5 سال تاءليف كردم اما پس از اين رؤيا در هر سال 5 جلد و پس از اندكى 9 جلد به رشته تحرير درآوردم .
((ذلك فضل الله يؤ تيه من يشاء والله ذو الفضل العظيم )).(156)