13. (يا بُنَيَّ لاتُشْرِكْ بِاللّهِ اِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظيمٌ فرزندم! براى خداوند شريك قرار مده, زيرا شركْ ستمى بزرگ است)
از نظر دانشمندان, نه تنها خدا پرستى يك امر فطرى و نهادى است, بلكه يكتا پرستى نيزبسان اصل خدا پرستى از فطريات انسان مى باشد. در مواقع مصيبت و گرفتارى, همه مردم به خدا پناه برده و حس خداشناسى آنان بيدار مى گردد و چنين گرايشى گواه بر فطرى بودن اصل خدا پرستى است, همچنين اين انسان در همان لحظه به يك خدا, بلكه تمام افراد به خداى يگانه پناه برده و از او كه واحد و يگانه است استمداد مى جويند.
بنابراين, يكتاپرستى (توحيد) روشنترين مسأله اى است كه هر انسانى به مقتضاى نداى فطرتْ ناچار است به آن معتقد شود و در برابر آن, پاسخ مثبت بگويد.
يكتاپرستى, اساس و ريشه تمام اديان آسمانى است و دعوت تمام پيامبرانْ روى اين اساس بوده,و غرض اصلى از بعثت پيامبران, تحكيم اين عقيده در ميان ملتهاست و هر طريقه اى كه از آن بوى شرك بيايد, به طور قطع و مسلّمْ يك روش ساختگى و با هدف پيامبران الهى مباين است.
واقعيت يكتاپرستى را دو عقيده تشكيل مى دهد:
1. اعتقاد به اين كه اين جهانْ سازنده و صانعى دارد.
2. سازنده و پديد آرنده جهان يكى است; بنابراين, مرد موحد بايد به هر دو مطلبْ معتقد باشد.
مطلب اول به قدرى روشن و واضح است كه پيامبران الهى روى آن فشار نياورده و فشار دعوت آنها روى قسمت دوم بوده است; يعنى اعتقاد به اين كه صانعْ يكى است, دو تا يا بيشتر نيست.