يزيد رياحي چنين سروده است:
بهطور معمول، منقبتخوان به مداحان شيعه گفته ميشد وفضائل خوان به مداحانسني مذهب. آنها در مجالسي كه در مساجد يا حتي در كنار چهارسوها برپا ميشد،اشعار خويش را ميخواندند. يك سني متعصب در قرن ششم هجري درباره مناقبخوانان شهر ري چنين نوشته است:
و در بازارها، مناقب خوانان گنده دهن، فرا داشتهاند كه ما منقبت اميرالمؤمنينميخوانيم وهمه قصيدههاي پسر بنانِ رافضي وامثال او ميخوانند وجمهورروافض جمع ميشوند؛ همه وقيعت صحابه پاك وخلفاي اسلام وغازيان ديناست وصفات تنزيه كه خداي راست جلّ جلاله وصفت عصمت كه رسولانخداي راست عليهمالسلام وقصّه معجزات كه الاّ پيغمبران خداي را نباشد، شعركرده ميخوانند وبه علي ابوطالب ميبندند...مغازيها ميخوانند كه علي رابفرمان خداي تعالي در منجنيق نهاده وبذات السّلاسل انداختند تا به تنهايي، آنقلعه را كه پنج هزار مرد درو بود، تيغ زدن بِسِتَد وعلي درِ خيبر، به يك دستبركند، دري كه به صد مرد از جاي خود بجنبانيدندي وبدستي ميداشت تا لشكر،بدان گذر ميكرد وديگر صحابه از حَسَد بر علي بر آن در آمد وشد ميكردند تاعلي خسته گردد وعجزش ظاهر گردد!
نويسندهاي شيعه در اواسط همان قرن ششم در پاسخ اظهارات بالا، درباره فضائلخوانان همان شهر ري چنين پاسخ داده است:
عجب است كه اين خواجه بر بازارها، مناقب خوانان را ميبيند كه مناقبميخوانند وفضايل خوانان را نميبيند كه بيكار وخاموش نباشند وهر كجاقمّاري خماري باشد كه در جهانش بهرهاي نباشد وبه حقيقت نه فضل بوبكرداند، نه درجه عليّ شناسد، براي دام نان، بيتي چند در دشنام رافضيان از بر بكردهودر سرمايه گرفته ومسلمانان را دشنام ميدهد... وآنچه ميستاند، بخراباتميبرد وبه غنا وزنا ميدهد وبر سِبِلَت قدريان ومجبّران ميخندد واين قاعده نونيست كه فضايلي ومناقبي در بازارها فضايل ومناقب خوانند؛ امّا ايشان همه،توحيد وعدل ونبوّت وامامت وشريعت خوانند واينان همه جبر وتشبيهولعنت... وچنانست كه متعصّبان بنياميّه و مروانيان، بعد از قتل حسين بافضيلت ومنقبت عليّ، طاقت نميداشتند. جماعتي خارجيان از بقيّت سيفعلي وگروهي بددينان را بهم جمع كردند تا مغازيهاي دروغ وحكاياتبياصل، وضع كردند در حق رستم وسهراب واسفنديار وكاوس وزال وغيرايشان وخوانندگان را بر مربّعات اسواق ]چهارسوها[ ممكّن كردند تاميخوانند تا ردّ باشد بر شجاعت وفضل اميرالمؤمنين وهنوز اين بدعت باقيمانده است كه به اتفاق امّت مصطفي، مدح گبركان خواندن بدعت وضلالتاست.
خواجه اگر منقبت عليّ از مناقب خوانان نميتواند شنيد، بايد بدانهنگامهها ميرود به زير طاق باجگر وصحراي درِ عابس.
اشعار مذهبي شيعي تا قرن ششم بسيار گسترده بود كه متأسفانه از ميان رفته است.گهگاه چند بيتي از آنها در گوشه و كنار يافت ميشود. از آن جمله است، اين دوبيتيكه عبدالجليل در كتابش آورده؛ اما شاعرش نامعلوم است: