در آمدی بر کلام جدید

علی ربانی گلپایگانی

نسخه متنی -صفحه : 113/ 22
نمايش فراداده

در برهه‌اي از تاريخ کلام اسلامي (نيمه دوم قرن اول هجري) بحث درباره حکم مرتکبان کباير از نظر ايمان و کفر و عقوبت اخروي از حساس‌ترين بحث‌هاي کلامي بود. بحث درباره حدوث و قدم کلام الهي نيز در برهه‌اي ديگر (اواخر قرن دوم و اوايل قرن سوم) همين حساسيت را داشت، اما با گذشت زمان از رونق افتاد و امروزه جزو عادي‌ترين مسائل کلام اسلامي است، ولي مسئله قضا و قدر و جبر و اختيار هم‌چنان از رونق پيشين خود برخوردار است.

بحث درباره شرور نيز از مباحثي است که، عليرغم داشتن تاريخي کهن، هم‌چنان از اهميت و حساسيت برخوردار است. هر چند جهت بحث در گذشته و حال متفاوت است. در گذشته بيشتر از جنبه توحيد و سپس عدل الهي مورد اهتمام بود و اکنون از اين جهت که معترضان، از آن به عنوان کي پارادوکس در حوزه عقايد ديني ياد مي‌کنند؛ به گمان آنان پديده شرور با اعتقاد به قدرت مطلقه و خير‌خواه بودن خداوند ناسازگار است.

بنابراين يکي از جلوه‌هاي تجدّد در مسائل، تجدّد در نگرش‌ها و رويکردهاي جديد به مسائل پيشين است؛ يعني موضوع يا مسئله جديدي مطرح نشده است، بلکه مسئله سابق با نگرش و رويکردي جديد مورد بحث قرار گرفته است.

قسم ديگر تجدّد در مسائل، اين است که واقعا مسئله جديدي مطرح شده که در گذشته مطرح نبوده است، مانند مسئله رابطه علم و دين (مقصود از علم، علوم جديد است). همين گونه است مسئله دين (اسلام) و حقوق بشر، دين و تکنولوژي و توسعه، و امثال آن. در دوره‌هاي پيشين نيز مي‌توان مثال‌هايي براي آن يافت؛ مثلاً پس از رحلت پيامبر گرامي اسلام (ص)، مسئله امامت و خلافت و دو نظريه نصّ و شورا، در دنياي اسلام مطرح گرديد، و با فرا رسيدن دوران غيبت در مسئله امامت، بحث غيبت امام به طور جدّي مطرح شد.

2 . تجدّد در روش

پيش از اين تاکيد نموديم که روش‌هاي کلي و منطقي بحث و استدلال ثابت و تغييرناپذيرند، با اين حال، تطبيق آن روش‌ها بر موارد خاص و کاربرد آنها در شرايط مختلف، متفاوت و متغير است، فرهنگ امروزي بشر به روش‌هاي نظري محض چندان اعتنايي ندارد، و به استفاده از روش استقرا، تجربه و تمثيل و فايده‌انديشي در مسائل ديني تمايل بيشتري دارد، چنان که زبده‌نگر و خلاصه‌گرا نيز هست، بهر‌ه‌گيري از اين شيوه‌ها- تا حد ممکن- از ويژگي‌هاي کلام جديد است، يعني در تاييد آموزه‌هاي ديني و پاسخگويي به اشکالات و شبهات بايد تا آنجا که ممکن است، از روش‌هاي استقرا، و تمثيل بهره گرفت و به بيان فوايد عملي دينداري يا اعتقادات و احکام دين پرداخت و در نهايت جانب اختصار را گرفت.

البته، مقصود اين نيست که همه مسائل الهيات را مي‌توان با شيوه‌هاي مزبور بررسي کرد، و يا اينکه به کارگيري روش تجربي يا فايده‌گرايي در همه مسائل فکري و ديني راهگشاست، بلکه مقصود اين است که چون، اين روش‌ها در فرهنگ کنوني بشر پذيرفته شده است، بايد با بهره‌گيري از آن- تا حدّ ممکن- راه را براي طرح مسائل نظري هموار ساخت، و فضايي را فراهم ساخت که پيام اصلي دين به خوبي ابلاغ و دريافت شود، اگر چنين شيوه‌اي به کار گرفته نشود، هم‌دلي و هم سخني تحقق نخواهد يافت.

تجدّد در زبان

زبان نيز يکي از محورهاي تطوّر و تجدّد در علم کلام محسوب مي‌شود. از آنجا که مفاهيم و واژه‌ها نقش واسطه را در انتقال معاني ايفا مي‌کنند، برقراري ارتباط معنايي و ذهني ميان متکلم و مخاطبان او در گرو هم‌زباني او با آنان است. حال اگر فرض کنيم که متکلم با مفاهيم و اصطلاحات مخاطب آشنايي لازم را ندارد، در اين صورت بايد از زبان مشترک و مفاهيم و اصطلاحات عمومي استفادده کند و از به کار بردن زبان فني خويش که براي مخاطب نامفهوم است بپرهيزد، زيرا در اين صورت رسالت خود را انجام نداده است؛