چشمش رادر دست گرفت ونزد پيامبر آمد وگفت:زني زيبا دارم كه هم من اورادوست دارم وهم او مرا دوست دارد. ونمي خواهم مرا اينگونه ببيند!
پيامبر چشم اورا درجايش گذاشت وفرمود:خدايا!براو زيبائي بپوشان!
چشم قتادة سالم شد واز روز اولش بهتر.
چشم ديگرش گاهي درد ميگرفتولي اين چشم هيچگاه ديگر دچارناراحتي نشد .
روزي يكي از پسرانش نزد عمربن عبدالعزيز رفت.عمر گفت:اينشخص كيست؟او گفت:
اناابن الذي سالَت علي' الخدّ عينُهفرُدّت بكفّ المصطفي' احسن الردّ فعادت كماكانت لاولّ مرةّفيا حُسن ما عينٍ ويا حُسنَ ماردّ يعني:من پسر كسي هستم كه چشمش به گونهاش آويزان شد!وليبدست پيامبر درجايش قرار گرفت ومثل اولش شد.پس چه خوبچشمي شد وچه خوب شخصي بود پيامبر!«منتهي الامال ج1ص81»
به زاذان گفتند:تو قرآن را زيبا تلاوت ميكن!اين قرائت از كه است؟
خندهاي كرد وگفت:روزي در حاليكه من آواز ميخواندم،علي(ع)ازكنارم رد ميشد.امام از صداي زيباي من تعجب كرد وفرمود:ايزاذان!چرا قرآن نميخواني؟گفتم:اي اميرمؤمنان!چگونه قرآن بخوانمدرحاليكه چند سوره فقط باندازهاي كه در نمازم نياز دارم،بيشتر حفظنيستم!
امام بمن نزديك شد ودرگوشم جملاتي نامفهوم فرمود.سپس دردهانمدعائي خواند.هنوز امام از من دور نشده بود كه متوجه شدم همة قرآن رابا اعراب وهمزهاش حفظ شدهام.واز آن موقع تاكنون نيازي به سؤالكردن درباره قرآن پيدا نكردهام.«بحارج41ص195»
در زمان پيامبر(ص)عدهاي از يمن نزد حضرت آمدند وگفتند:
ما باقيماندة ملتهاي گذشته از آل نوح(ع)هستيم.حضرت سام(ع)كهجانشين نوح(ع)بوده است در كتابش آورده كه هر پيامبري جانشينيدارد.جانشين شما كيست؟پيامبر به علي(ع)اشاره كرد.
گفتند اگر از او معجزهاي بخواهيم ميتواند انجام دهد؟