كس رجوع كند. امام در پاسخ مرقوم فرمود:
در پيشامدها به راويان حديث ما رجوع كنيد؛ زيرا آنان حجت من بر شمايند و من حجت خدا بر آنانم .( 80)
در حـكـومـت اسـلامـى ، مـردم موظفند به عالم ، راوى حديث و فقيه جامع الشرائطرجوع كنند و به راءى و دسـتـور او، كـه برگرفته از كتاب خدا و سنت معصومان است ، ارج نهند. امام صادق (ع ) مى فرمايد:
ولايت اهل عدل از جانب خدا واجب شده و خداوند اراده كرده است كه آنان والى باشند و مردم ولايتشان را بـپـذيـرنـد و بـه اوامرشان تن دردهند. اطاعت از آنان واجب است و كسانى كه از سوى آنان به انجام كارى ماءمور مى شوند، حق سرپيچى ندارند.( 81)
در روايـاتـى ديـگـر، مـعـصـومـان (ع )، عـالمـان و فـقيهان و مجتهدان جامع الشرائط رابه عنوان جـانـشينان خود، حاكمان بر مردم ، وارثان انبيا و... معرفى كرده اند. از اين روايات است روايتى از امام على (ع ) كه مى فرمايد:
عالمان ، بر مردم حاكمند.( 82)
همچنين ، امام حسين (ع ) مى فرمايد:
مجارى امور و احكام به دست عالمان و امينان بر حلال و حرام خداست .( 83)
امام عسكرى (ع ) نيز مى فرمايد:
مردم بايد از هر يك از فقها كه خويشتندار، حافظ دين ، مطيع امر خدا و مخالف هواى نفس باشد، پيروى كنند.( 84)
مـجـمـوع روايـات بـالا و روايـات بـسـيـار ديـگـر، كـه در ايـن بـاره نقل شده اند، بيانگر دو نكته توجه برانگيزند:
اوّل : ايـن روايـات عـالمـان شـيـعـه را مـخاطب مى سازند كه در دوران غيبت امام معصوم ، آنان بايد وظايف امامت و رهبرى را برعهده گيرند. بدين سان ، آنان هم بايد با اجتهاد خود، احكام دين را در مـسـائلى كـه پـيـش مـى آيـد، بـيـان كـنـنـد، و هـم بـراى تـشـكـيـل حـكـومـت و اجـراى احـكـام ديـن و ايـجـاد زمـيـنـه رشـد و تـكـامـل انـسـان هـا قـيـام كـنـنـد و بـا تـبـليـغ و آگـاه كـردن مـردم بـه لزوم تشكيل حكومت اسلامى ، آنان را چون سربازانى براى اجراى اهداف الهى تربيت كنند.
دوم : ايـن روايـات ، وظـيـفـه مـردم را نيز آشكار مى سازند. امامان (ع )به مردم خطاب مى كنند كه شـمـا مـوظـفـيـد عـالمـان و شـايـسـتـگـان ديـنـى را بـه رهـبـرى بـپـذيـريـد، در مـسـائل دنـيايى خويش بدانان رجوع كنيد، زمام امور خود را بدانان بسپاريد و تحت رهبرى شان بـراى ايـجـاد حكومت قسط و عدل قيام كنيد. رجوع به كسى جز اينان برخلاف رضاى خدا و موجب عقوبت اخروى و دنيوى است .
مـعـاد از مادّه (عود) به معناى بازگشتن است ( 85) و به بازگشت دوباره روح به بدن ، در روز قـيـامـت گفته مى شود. ايمان به معاد و زندگى پس از مرگ ، در ميان همه اديان آسمانى وجـود دارد و از اصـول اسـاسـى آن هـاسـت . پـيامبران الهى ، همگى پس از موضوع خداشناسى و تـوحـيـد، بـر مـعـادشـناسى پاى فشرده و بشر را به ايمان و توجه به زندگى پس از مرگ فراخوانده اند.
ديـن اسـلام ، كـه كـامـلتـريـن اديـان آسـمـانـى اسـت ، مـوضـوع مـعـاد را از اصول جهان بينى خود شمرده و ايمان به آن را شرط مسلمان بودن و از اركان دين اسلام دانسته اسـت ؛ يـعـنـى اگـر كـسـى بـه زنـدگـى پـس از مـرگ ايـمـان نـيـاورد و اصل معاد را منكر شود، از گروه مسلمانان بيرون است .
آيـات بـسـيـارى از قـرآن كـريـم درباره قيامت نازل شده و اين كتاب گرانقدر آسمانى پيرامون مـسـائل و مـوضـوعـات آن سـخـن بـسـيار گفته است ؛ چنان كه حدود يك ششم آيات قرآن پيرامون مسائل و موضوعات معاد است ؛ مسائل و موضوعاتى چون روز قيامت ، چگونگى زنده شدن انسان در قيامت ، ميزان ، حساب ، تجسم عمل ، بهشت و دوزخ .
اعـتـقـاد بـه اصـل مـعـاد، تـحـولى بـس ژرف در سـاخـتـار انـديـشـه ، روان و عـمـل آدمـى پـديـد مـى آورد و شـعـاع انـديـشـه اش را از قلمرو طبيعت و مرزهاى مادّى مى رهاند. اين تـحـول و دگـرگـونى