نظامى نوين بازسازى مى شود و بـراى هـمـيـشـه بـاقـى مـى مـانـد. از بـرخـى آيـات قـرآن فـهـمـيـده مـى شود كه اين تحولات و دگرگونى هاى بزرگ پيامد يك (صيحه ) يا (نفخه ) است :
(فـَاِذا نـُفـِخَ فـِى الصُّورِ نـَفـْخـَةٌ واحـِدَةٌَ وَ حُمِلَتِ الاَْرْضُ وَالْجِبالُ فَدُكَّتا دَكَّةً واحِدَةًَ فَيَوْمَئِذٍ وَقَعَتِ الْواقِعَةَُ وَانْشَقَّتِ السَّمآءُ فَهِىَ يَوْمَئِذٍ واهِيَةٌ)( 123)
و چـون يـك بار در صور دميده شود، زمين و كوه ها برگرفته و يكباره در هم كوبيده شوند.پس آن روز، واقعه بزرگ تحقق يابد و آسمان شكافته شود و در آن روز سست گردد.
از آيه برزخ برمى آيد كه برزخ شامل حـال هـمـه مـى گـردد و آدميان ، همگى ، به عالم برزخ درمى آيند.( 124) از اين رو، بايد نـخـسـت (صـيـحـه اى ) پـديـد آيـد كـه بـسـاط جـهـان و جـهـانـيـان را بـرچـيـنـد و اهل دنيا از دنيا بيرون روند و به عالم برزخ درآيند.
پس از صيحه اى ، كه دنيا و اهل دنيا را در هم مى پيچد، بار ديگر در صور دميده مى شود و قيامت بـر پـا مـى گردد و مردم برانگيخته مى شوند. از اين رو، آن را نفخه احياء و زنده كردن ناميده اند.
(وَ نـُفـِخَ فـِى الصُّورِ فـَصـَعـِقَ مَنْ فِى السَّمواتِ وَ مَنْ فِى الاَْرْضِ اِلاّ مَنْ شاءَ اللّهُ ثُمَّنُفِخَ فيهِ اُخْرى فَاِذا هُمْ قِيامٌ يَنْظُروُنَ)( 125)
و در صور دميده شود. پس هر كس در زمين و آسمان هاست ، جز آنان كه خدابخواهد، يكسره مدهوش و مـرده شوند. سپس ، بار ديگر در صور دميده شود و ناگهان همگى برخيزند در حالى كه به صحنه محشر مى نگرند.
در روز قـيـامـت تـمـامـى مـردمـان بـه قـدرت پـروردگـار از دل خـاك بـيـرون مـى آيند. اين خلقت ، بر خلاف خلقت آغازين كه تدريجى بوده است ، آفرينشى يكباره است :
(قُلْ اِنَّ الاَْوَّلينَ وَ الاْ خِرينَ لََمجْمُوعُونَ اِلى ميقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ)( 126)
بگو: همه پيشينيان و پسينيان در وعده گاه روزى معيّن گرد مى آيند.
هـمـه انـسـان هـا در مـيـقـات و روز مـعيّن زنده مى شوند و در عرصه محشر و صحنه قيامت ، در كام اضـطـراب هـا و انـقـلاب هـاى عـظـيـم رستاخيز قرار مى گيرند. در آن روز، گروهى از شادمانى رخـسـارشـان بـرافـروخـتـه و نـورانى است . اينان كسانى اند كه در دنيا با انديشه و باورى راسـتـيـن ، عمرى را به اطاعت حق سپرى كرده و فريب ظواهر و لذات زودگذر را نخورده و همواره بر محور حق ثابت قدم بوده اند و اينان كسانى اند كه در آن روز غم و اندوهى ندارند و اوضاع قيامت آنان را اندوهناك نمى كند، بلكه فرشتگان الهى به استقبالشان مى شتابند و بدانان مى گـويـنـد: (ايـن همان روزى است كه به شما وعده داده شده بود.) اينك ، پس از عمرى تلاش ، و شكيبايى و پس از لحظه شمارى ها، روز موعود فرا رسيده است و مى توانند فارغ از محروميت ها و مـحـدوديـت هـا، در جـوار رحـمـت الهـى بـه نـعـمـت لقـاى مـعـبـود خـويـش در بـهـشـت رضـوان نايل آيند. از شادى و شعف ، سيمايشان برافروخته مى گردد و از نتيجه كوشش و تلاش خود در دنيا، راضى اند و به مقام هاى عالى راه مى يابند:
(وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناعِمَةٌَ لِسَعْيِها راضِيَةٌَ فِى جَنَّةٍ عالِيَةٍ)( 127)
چـهـره هـايـى در آن روز شـاداب و باطراوتند و از سعى و تلاش خود خشنودند، در بهشتى عالى جاى دارند.
اما گروه ديگر، رخسارشان در هم شكسته و ذلت بار است و در رنج و مشقت خواهند بود:
(وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خاشِعَةٌَ عامِلَةٌ ناصِبَةٌ)( 128)
چـهـره هـايـى در آن روز خـاشـع و ذلت بـارنـد، آنـهـا كـه پـيـوسـتـه عمل كرده و خسته شده اند(و نتيجه اى عايدشان نشده است ).
اين گروه كه از دنيا جز روى گردانى از حق ، عناد، نفاق ، گمراهى و ستم توشه اى براى خود نياورده اند، چهره هايى سياه و پوشيده از اندوه و خوارى دارند.
آن گـاه كـه فـريـاد سـهـمگين قيامت برآيد، انسان از برادر و پدر و مادر و زن و فرزندش مى گـريزد؛ روزى كه هر كسى گرفتار كار خويش است . چهره هايى در آن روز درخشان و فرحناك اسـت و چـهـره هـايـى ، گـرد انـدوه و خـاك مـذلّت ، آن هـا را پـوشـانـيـده است . اينان ، كافران و گناهكارانند: