مبانی نظری تجربه دینی

علی شیروانی

نسخه متنی -صفحه : 291/ 128
نمايش فراداده

الاطلاع على ماوراء الحجاب من المعاني الغيبية والأُمور الحقيقية، وجوداً أَو شهوداً؛ كشف در لغت برداشتن پرده است. «كشفت المرأة وجهها» يعنى زن نقاب از چهره برگرفت. و در اصطلاح، كشف عبارت است از آگاهى از معانى غيبى و امور حقيقى كه پس پرده است، به نحو وجودى يا شهودى.(1) در بينش ابن‏عربى، همه موجودات مادى و غير مادى و به تعبيرى همه ظهورها و تجليات هستى مطلق، كه در نظر ما مراتب هستى را تشكيل مى‏دهند، اعم از موجودات ملكى و ملكوتى و حتى اسما و صفات حق تعالى، حجاب‏هايى هستند ميان بنده و حق. باكنار نهادن هر يك از اين حجاب‏ها، حقايقى براى سالك مكشوف مى‏گردد و چون حجاب‏ها متعدد و حقايق داراى مراتبند، كشف نيز انواع و مراتبى مى‏يابد.

در يك تقسيم كلى، كشف به دو قسم صورى و معنوى تقسيم مى‏شود:

كشف صورى‏

كشف صورى، مكاشفه‏اى است كه در عالم مثال و از طريق حواس پنج گانه تحقق مى‏يابد. سالك در سير عرفانى خود، نخستين حجابى را كه كنار مى‏زند، حجاب ماده است و نخستين حقيقتى كه با كنار نهادن اين حجاب براى او مكشوف مى‏گردد، حقايق مثالى و برزخى است. در جهان‏بينى عرفانى، حضرت خيال، حضرتى است ميان عالم ماده و عالم تجرد محض و از اين رو، پاره‏اى از اوصاف هر يك را منعكس مى‏سازد. ازسويى ماده ندارد و از سويى ديگر، مقدار، رنگ، شكل و پاره‏اى ديگر از اوصاف ماده را دارا است. به همين علت، حقايق موجود در عالم مثال، صورت دارند و كشف مربوط به اين عالم، كشف صورى ناميده مى‏شود.

از سوى ديگر، همان گونه كه ارتباط ما با ظواهر عالم ماده، از طريق حواس پنج گانه

1. داود قيصرى، شرح فصوص الحكم، تصحيح و تعليق سيد جلال الدين آشتيانى، ص 108. همين عبارات را سيد حيدر آملى در جامع الاسرار و منبع الانوار، ص 461، به تبع قيصرى، آورده است. عبارت «وجوداً او شهوداً» از سوى ناظران بر كلام قيصرى به گونه‏هاى مختلف تفسير شده است. برخى گفته‏اند صحيح آن است كه به جاى «او»، «اى» باشد، كه‏دراين صورت، مقصود از «وجودى» همان «شهودى» خواهد بود. سخنان خواجه عبداللّه در منازل‏السائرين و عبدالرزاق كاشانى در شرح آن، اين معنا را تأييد مى‏كند. (ر.ك: عبدالرزاق كاشانى، شرح منازل السائرين، ص 511) در آن‏جا خواجه عبدالله مى‏نويسد: «وهي فى هذا الباب بلوغ ماوراء الحجاب وجوداً» و عبدالرزاق در شرح آن مى‏گويد: «وجوداً أَى شهوداً» (ر.ك: تعليقه غلامعلى بر شرح فصوص الحكم قيصرى، ص 112.