مبانی نظری تجربه دینی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبانی نظری تجربه دینی - نسخه متنی

علی شیروانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ظاهرى صورت مى‏پذيرد، ارتباط و اطلاع ما از حقايق صورى عالم مثال نيز از طريق حواس پنج گانه تحقق مى‏يابد.

در حقيقت، حواس پنج گانه انسان نيز داراى مراتبى است. مرتبه‏اى از آن، مربوط به عالم ماده، مرتبه‏اى از آن متعلق به عالم مثال و مرتبه‏اى از آن نيز در مرتبه عقل، به وجود جمعى و وحدانى تحقق دارد.

اقسام كشف صورى به لحاظ نوع ادراك: سالك در اين مقام، توسط حواس پنج گانه باطنى خود، با عالم مثال و خيال مطلق مرتبط مى‏گردد، و چون اين حواس بر پنج قسمند، كشف صورى نيز داراى پنج قسم مى‏شود:

يكم: ديدن؛ مانند آن‏كه سالك، صورت‏هاى ارواح تجسد يافته و انوار روحانى را در عالم برزخ مشاهده كند. در واقع، صورت‏ها وتماثيل ارواح، در عالم برزخ، تعين حقايق موجود در عالم ارواحند؛ زيرا آن‏چه در مراتب بالاى وجود است، صورتى نيز در مراتب پايين دارد.

دوم: شنيدن؛ نمونه اين نوع كشف صورى آن است كه پيامبر وحى‏يى را كه بر او نازل‏مى‏شد، به صورت كلامى منظوم مى‏شنيد. گاهى نيز صدايى مانند زنگ شتر يا نغمه‏هاى زنبور عسل را مى‏شنيد و مقصود از آن را در مى‏يافت.

سوم: بوييدن؛ كشف صورى گاهى از طريق بوييدن حاصل مى‏شود كه از آن به «تنسم به نفحات الهى» تعبير مى‏شود. در روايتى از پيامبر اكرم‏9 نقل شده است كه فرمود: إِن للّه في أَيام دهركم نفحات الا فتعرّضوا لها؛ خداوند شما را در طول عمر خود، در معرض نسيم‏ها و بوهاى خوشى قرار مى‏دهد، خود را در معرض آن قرار دهيد.(1) و نيز درباره اويس قرنى فرمود: انى لاجد نفس الرحمان من قبل اليمن؛ من نفس رحمان را از جانب يمن [كه محل سكونت اويس بود] استشمام مى‏كنم.»(2)

1. مولانا با اشاره به اين حديث، در دفتر نخست مثنوى معنوى(تصحيح نيكلسون، ابيات 1951 - 1955)، ابيات زير را سروده است:




  • گفت پيغمبر كه نفحت‏هاى حق‏
    گوش هش داريد اين اوقات را
    نفحه‏يى آمد شما را ديد و رفت‏
    نفحه‏اى ديگر رسيد آگاه باش‏
    جان آتش يافت زان آتش كشى‏
    جان مرده يافت از وى جنبشى



  • اندرين ايام مى‏آرد سبق‏
    در رباييد اين‏چنين نفحات را
    هر كه را مى‏خواست جان بخشيد و رفت‏
    تا از اين هم وانمانى خواجه تاش‏
    جان مرده يافت از وى جنبشى
    جان مرده يافت از وى جنبشى



2. سيد حيدر آملى، جامع الاسرار و منبع الانوار، ص 462.

/ 291