آگاهى مستقيم ولى از احكام خدا - مبانی نظری تجربه دینی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبانی نظری تجربه دینی - نسخه متنی

علی شیروانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مى‏تواند خود بدون تمسك به نقل و اجتهاد، علوم و معارف دين را از محضر غيبى آن دريافت كند:

او (خاتم اوليا، علوم و معارف را) از همان مصدرى كه فرشته وحى (از آن اخذ مى‏كند و) به رسول پيام مى‏دهد، دريافت كرده است؛ فإِنّه أَخذ من المعدن الذي يأخذ منه الملك الذي يوحى به إِلى الرسول.(1) ابن‏عربى در جاى ديگر مى‏نويسد:

وارث كامل از اوليا از ما كسى است كه با شريعت رسول الله صلي الله عليه و آله به سوى پروردگارش انقطاع يابد تا آن‏كه خداوند در قلبش در فهم آن‏چه خداوند - عزوجل - بر پيامبر و فرستاده‏اش محمد صلي الله عليه و آله نازل كرده، با تجلى الهى در باطنش گشايش حاصل نمايد و فهم كتاب خود را روزى‏اش ساخته او را از محدَّثين در اين أمت قرار دهد كه اين امر، جايگزين فرشته‏اى خواهد بود كه به سوى رسول خدا صلي الله عليه و آله آمد. آن‏گاه خداوند او را به سوى مردم بازخواهد گرداند تا ايشان را به اصلاح دل‏هايشان با اللّه ارشاد كند و براى آنان خواطر پسنديده را از نكوهيده جدا سازد و مقاصد شرع را برايشان تبيين كند.(2)

آگاهى مستقيم ولى از احكام خدا

بر همين اساس، عارف كامل، با استمداد از تجربه عرفانى خود مى‏تواند حديث صحيح را از غيرصحيح، بدون مراجعه به سلسله راويان آن تشخيص دهد. از اين رو است كه ابن‏عربى روش نقد حديث محدّثان را ناتمام مى‏داند؛ زيرا اى بسا حديث صحيحى كه سند آن ناقص باشد و اى بسا حديث دروغى كه راويان ثقه در سند آن ذكر شده باشد:

و ربّ حديث يكون صحيحاً من طريق رواية يحصل لهذا المكاشف الذي قد عاين هذا المظهر فسأل النبيّ‏9 عن هذا الحديث فأنكره و قال لم أَقله و لاحكمت به فيعلم ضعفه، فيترك العمل به عن بينة من ربّه؛ چه بسا حديثى كه از طريق سلسله سند، صحيح است؛ اما براى مكاشف - كه اين مظهر را مشاهده كرده و از پيامبر صلي الله عليه و آله درباره آن حديث پرسيده و او آن را انكار كرده و گفته است كه

1. ابن‏عربى، فصوص‏الحكم، ص 63.

2. ابن‏عربى، الفتوحات المكيه، ج 1، ص 251.

/ 291