تجليات گوناگون خداوند در قلب عارف - مبانی نظری تجربه دینی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
مىشناسد و غير عارف او را نمىشناسد، مگر در صورت معتقد خود. و چون حق در غير آن صورت تجلى نمايد، منكر آن مىگردد. اين امر از دشوارترين امور در دانش الهى است. اختلاف صورتها به چه باز مىگردد، آيا به خود او در خودش؟ اين همان است كه خبر آن از سوى خدا وارد شده است و دليل عقلى داده شده از سوى نيروى انديشه، آن را محال مىداند. اگر امر چنان باشد كه خدا از آن خبر داده است، پس هيچ كس جز خدا را نمىبيند؛ چون خود او در صورتهاى گوناگونى، ديدنى است و او عين هر صورتى است؛ اما اگر اختلاف صورتها، به اختلاف معتقدات باز گردد و آن صورتها مثل معتقدات باشند، نه عين مطلوب، آنگاه هيچ كس جز اعتقاد خود را نمىبيند؛ اما آن آگاهى جز از راه خبردادن الهى و قرينه حال دست نمىدهد. خبر دادن الهى همان گفته پيامبر است - در حديث صحيح - كه خدا در صورتها تحول مىيابد و قرينه حال، اين كه خدا خلق را نيافريده است جز براى اينكه او را بشناسند. پس ناگزير بايد يا از راه كشف يا از راه عقل يا از راه تقليداز صاحب كشف يا صاحب عقلى او را بشناسند.(1) ابنعربى در اينجا درباره تحول الوهيت و تبدل آن در صورتهاى اعتقادات و شناختها سخن مىگويد؛ اما بايد توجه داشت كه اين تحول، مربوط به مدرِك است نه مدرَك. مدرَك، كه حق است، امرى ثابت و دگرگونىناپذير است. اين حقيقت در عالم مثال، كه برزخى ميان حقايق جسمانى و غير جسمانى است، صورتهاى گوناگون بر تن كرده، جلوههاى متكثرى مىيابد. ذات اين حضرت است كه اين تجليات را به دست مىدهد «كه به وسيله آنها معانى با صورتها به نحوى جدايىناپذير پيوند يابند».(2) تجليات گوناگون خداوند در قلب عارف
نكته مركزى در انديشه ابنعربى مسأله تجلى است. تجلى خداوند هم در جهان بيرونى صورت مىپذيرد و هم در قلب عارف. ابنعربى براى تبيين ديدگاه خود درباره «خداى ساخته در باورداشتها» تجليات الهى را با قلب انسان عارف پيوند مىزند و مىگويد:
چون تجلى حق در صورتها متنوع مىشود، پس ناگزير عقل بر حسب صورتى كه تجلى