هوى‏ بزرگ‏ترين مجلاى پرستش خداوند - مبانی نظری تجربه دینی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبانی نظری تجربه دینی - نسخه متنی

علی شیروانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خود را رفيع‏الدرجه و بلند مرتبه مى‏داند. «از اين رو، خداوند خود را رفيع‏الدرجات ناميد و نفرمود:

رفيع‏الدرجه، بلكه درجات را به صورت جمع آورد، با آن‏كه خود، عين واحد است. سرّش آن است كه قضاى الهى اين‏چنين است كه تنها او را بپرستيم، اما در درجات گوناگون، كه هر درجه، يك مجلاى الهى را عطا كرده است، كه حق در آن درجه معبود واقع شود.(1)

هوى‏ بزرگ‏ترين مجلاى پرستش خداوند

از نظر ابن‏عربى بزرگ‏ترين مجلايى كه خداوند در آن پرستش شد، هوى‏ است، كه خداوند گفته است (أفرأيت من اتخذ إلهه هواه)(2). بنابراين، هوى بزرگ‏ترين معبود است؛ زيرا همه چيز به واسطه هوى معبود واقع مى‏شود و هوى به ذات خود معبود است:

فإِنّه لا يعبد شي‏ء إِلّا به، و لا يعبد هو إِلّا بذاته.(3) حتى پرستش خداوند نيز از روى هوى صورت مى‏پذيرد؛ زيرا اگر در آن جناب هوايى از اراده (دست‏يابى به) بهشت و رهايى از آتش و نيل به درجات بلند نباشد، عابد او را عبادت نمى‏كرد.(4) تنها كسانى از اين قاعده مستثنايند كه عبد عزّت آن جناب الهى هستند:




  • فَمَرْجَعُ أَنواعِ الْعُبوديَّةِ الْهَوى‏
    وَ يَعْبُده مِنْ غَيْرِ شَيْ‏ءٍ مِنَ الْهَوى‏
    وَ لا لِلنَّوى‏ مِنْ نارِهِ وَ عقابِهِ‏



  • سِوى‏ مَنْ يَكنْ عبداً لِعِزِّ جَنابِهِ‏
    وَ لا لِلنَّوى‏ مِنْ نارِهِ وَ عقابِهِ‏
    وَ لا لِلنَّوى‏ مِنْ نارِهِ وَ عقابِهِ‏



يعنى «بازگشت شكل‏هاى گوناگون پرستش به [پرستش‏] خواسته‏هاى نفس است، مگر [پرستش‏] آن كس كه بنده شكوه خداوند باشد و او را بدون هيچ شائبه‏اى از هواى نفس و نيز نه به خاطر در امان ماندن از آتش و كيفرش بپرستد.» انسان‏هايى كه در قيد ظاهرند و خود را دلبسته صورتى خاص كرده‏اند، حق را تنها

1. ابن عربي، فصوص الحکم، ص 194.

2. جاثيه (45)، آيه 23. (آيا ديدى آن كس را كه اله خويش را خواسته‏هاى خود قرار داده است.) 3. همان، ص 194. قيصرى ضمير «هو» را به الحق بازگردانده و جمله «و لا يعبد هو إِلّا بذاته» را اين گونه تفسير كرده است: «أَى الحق في مرتبه أُلوهيته لا يعبد إِلا بذاته، فإِنه معبود بالذات لكل ماسواه» (شرح فصوص‏الحكم، ص 1100؛ اما به نظر استاد بزرگوارم، آيةاللّه حسن زاده، مرجع ضمير همان «هوا» است.

دنباله كلام ابن‏عربى كه مى‏گويد «حتى إِنّ عبادته للّه كانت عن هوى أَيضاً» نظر قيصرى را رد و نظر دوم را تأييد مى‏كند.

4. داود قيصرى، شرح فصوص‏الحكم، ص 1101 - 1102.

5. همان، ص 1102.

/ 291