هوى بزرگترين مجلاى پرستش خداوند
از نظر ابنعربى بزرگترين مجلايى كه خداوند در آن پرستش شد، هوى است، كه خداوند گفته است (أفرأيت من اتخذ إلهه هواه)(2). بنابراين، هوى بزرگترين معبود است؛ زيرا همه چيز به واسطه هوى معبود واقع مىشود و هوى به ذات خود معبود است:فإِنّه لا يعبد شيء إِلّا به، و لا يعبد هو إِلّا بذاته.(3) حتى پرستش خداوند نيز از روى هوى صورت مىپذيرد؛ زيرا اگر در آن جناب هوايى از اراده (دستيابى به) بهشت و رهايى از آتش و نيل به درجات بلند نباشد، عابد او را عبادت نمىكرد.(4) تنها كسانى از اين قاعده مستثنايند كه عبد عزّت آن جناب الهى هستند:-
فَمَرْجَعُ أَنواعِ الْعُبوديَّةِ الْهَوى
وَ يَعْبُده مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ مِنَ الْهَوى
وَ لا لِلنَّوى مِنْ نارِهِ وَ عقابِهِ
-
سِوى مَنْ يَكنْ عبداً لِعِزِّ جَنابِهِ
وَ لا لِلنَّوى مِنْ نارِهِ وَ عقابِهِ
وَ لا لِلنَّوى مِنْ نارِهِ وَ عقابِهِ
1. ابن عربي، فصوص الحکم، ص 194.2. جاثيه (45)، آيه 23. (آيا ديدى آن كس را كه اله خويش را خواستههاى خود قرار داده است.) 3. همان، ص 194. قيصرى ضمير «هو» را به الحق بازگردانده و جمله «و لا يعبد هو إِلّا بذاته» را اين گونه تفسير كرده است: «أَى الحق في مرتبه أُلوهيته لا يعبد إِلا بذاته، فإِنه معبود بالذات لكل ماسواه» (شرح فصوصالحكم، ص 1100؛ اما به نظر استاد بزرگوارم، آيةاللّه حسن زاده، مرجع ضمير همان «هوا» است.دنباله كلام ابنعربى كه مىگويد «حتى إِنّ عبادته للّه كانت عن هوى أَيضاً» نظر قيصرى را رد و نظر دوم را تأييد مىكند.4. داود قيصرى، شرح فصوصالحكم، ص 1101 - 1102.5. همان، ص 1102.