مراتب بالاتر فهم وحى در تجربه عرفانى - مبانی نظری تجربه دینی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبانی نظری تجربه دینی - نسخه متنی

علی شیروانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كلام خدا را [از زبان پيامبر] مى‏شنوند، برابر نيست. و اين نكته‏اى است كه آن را پيش‏ازاين، از هيچ يك از پيشينيان من نشنيده‏اى.(1)

مراتب بالاتر فهم وحى در تجربه عرفانى

اين مرحله از فهم (مرحله دوم)، فهم پيامبر از وحى است از آن جهت كه پيامبر است؛ اما از آن جهت كه او ولى خدا است، مراتب بالاترى از فهم را نيز واجد است و چون پيامبر گرامى برترين مظهر حقيقتى است كه قرآن از آن تنزل يافته (حقيقت محمدي صلي الله عليه و آله ) بنابراين، بالاترين مستواى فهم را برخوردار است.

عارف بايد تلاش كند مرحله، به مرحله به اين درجه نزديك شود. اين امر نشان مى‏دهد كه از نظر ابن‏عربى، وحى امرى مستمر است و كلام خدا همواره بر قلب عارفان فرود مى‏آيد و بر حسب تنوع مراتب و احوال آنان متنوع مى‏گردد.

البته قرآن در ذات خود امرى ثابت است و دگرگونى و تحول، در تجليات و مظاهر آن روى مى‏دهد. به ديگر سخن، يك حقيقت است كه در صورت‏هاى متنوعى ظهور مى‏يابد؛ همانند روح‏القدس و ديگر حقايق وجودى، كه در عالم مثال و برزخ به صورت‏هاى گوناگون و براى هر كس به فراخور حال او در چهره‏اى خاص متجلى مى‏گردد: گاهى به صورت دحيه، گاهى به گونه‏اى كه سراسر افق را مى‏پوشاند و گاهى به‏صورتى ديگر.

همان‏گونه كه در همه اين صورت‏هاى متغير، حقيقت روح‏القدس ثابت و مصون از هر تحولى است، قرآن نيز در عين ثبات حقيقت آن، هر گاه بر قلب كسى نازل‏مى‏گردد، با صورتى مناسب با حال او تجلى مى‏كند، و همين نزول، حالى جديد در او پديد مى‏آورد. اين بيانگر رابطه متقابلى است كه ميان احوال عارف و تجليات قرآن برقرار است:

و كذلك روح القدس تارة يتجلّى في صورة دحية و غيره و تجلّى و قد سدّ الأُفق و تجلّى في صورة الدر، و تنوّعت عليه الصور أَو تنوّع في الصور و نعلم أَنه من حيث أَنه روح القدس مطهر عن التغيير في ذاته، و لكن هكذا ندركه، كما أَنّه إِذا نزل بالآيات

1. همان، ج 4، ص 427.

/ 291