لزوم پيروى خليفه از نبى در شريعت‏ - مبانی نظری تجربه دینی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبانی نظری تجربه دینی - نسخه متنی

علی شیروانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

به اين نكته اشاره شده است.(1)

لزوم پيروى خليفه از نبى در شريعت‏

آن‏چه در كلام ابن‏عربى درباره وحدت و تكثر اديان شايان توجه است، تأكيد او بر تحفظ بر احكام رسول و پيروى تام از او است. اين لزوم پيروى، نه تنها مربوط به عموم مردم است، بلكه شامل خواص و حتى واصلان به مقام ولايت نيز مى‏شود. بدين لحاظ، انسان كاملى كه به مقام خلافت باريافته، از آن جهت كه پيرو پيامبر است، خليفه رسول به‏شمار مى‏رود؛ زيرا بايد به صورت تام و تمامى از احكام و قوانين شريعت او پيروى‏كند و چيزى بر آن نيفزايد. اين در حالى است كه رسول بعدى چه بسا بر شريعت رسول پيشين افزوده و از اين جهت، جلوه كامل‏ترى از شريعت را عرضه كرده باشد؛ اما اين امر در ميان پيروان و جانشينان رسول منتفى است.

فلا يعطى من العلم و الحكم فيما شرّع إِلّا ما شُرّع للرسول خاصة، فهو فى الظاهر متبع غير مخالف، بخلاف الرسول؛ ازاين‏رو، به اين خليفه، علم و حكمى در آن‏چه تشريع شده، عطا نمى‏شود مگر آن‏چه‏براى رسول خدا تشريع شده باشد. پس او در ظاهر تابع است و مخالف نيست، برخلاف رسول.(2) از اين رو، ابن‏عربى تصريح مى‏كند كه در زمانه ما (روزگار پس از نبى خاتم) هر خليفه‏اى كه بيايد، لزوماً بايد بر طبق شريعت پيامبر اسلام‏9 حكم كند و از اين جهت، خليفه رسول است نه خليفه خدا. «خليفه رسول كسى است كه حكم را از رسول، به نقل يا اجتهادى كه اصل آن نيز از رسول منقول است، اخذ كند».(3) در عين حال، خليفه‏اى كه به‏ مقام ولايت دست يافته، هر چند در ظاهر پيرو رسول است، اما علوم و حتى احكام و قوانين شريعت همان پيامبر پيشين را مستقيماً از خداوند مى‏گيرد. چنين كسى هر چند در ظاهر، از آن جهت كه مخالفتى با رسول ندارد، تابع و پيرو او به شمار مى‏رود؛ اما در حقيقت، ماده اين شخص، هم چون ماده رسول است. حضرت عيسى در رجعتى كه به

1. اسرا(17)، آيه 55.

2. ابن‏عربى، فصوص الحكم، ص 132.

3. همان، ص 162.

/ 291