وحى - مبانی نظری تجربه دینی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
سالكى كه به مقام مشاهده عين ثابت رسيده، در واقع از تجلى ذاتى برخوردار شدهاست؛ اما اين تجلى ذاتى، از وراى استار اسما است. ذات حق براى هر كس تجلىكند، تنها به اندازه ظرفيت و حيطه وجودى همان شخص تجلى مىكند، نهبهطورمطلق:
التجلي من الذات لا يكون أَبداً إِلّا بصورة استعداد المتجلي له؛ تجلى ذات حق جز به صورت استعداد كسى كه حق براى او تجلى مىكند (متجلى له) نخواهد بود.(1) سالك در اين مقام، در واقع صورت خود را در آيينه حق مشاهده مىكند، و از آنجا كه سالك، مقيد است و حق، مطلق و بزرگتر از آنكه در صورت معينى محدود شود، اوحقرا بهطور اطلاق نديده و نمىتواند ببيند. او در واقع، صورت خود را در آينه حق مشاهدهكردهاست. اين مقام، بالاترين مقامى است كه براى مخلوق متصور است. ازاينرو، نبايد براى دست يافتن به بالاتر از آن، خود را به رنج و تعب انداخت.(2) قيصرى در اين باره مىنويسد:
بدان كه ظهور عين عبد براى عبد، عين ظهور حق براى او است و ديدن صورتش عينرؤيت حق؛ زيرا عين ثابت عبد، مطلقاً مغاير حق نيست، كه شأنى از شؤون حق و صفتى از صفات او و اسمى از اسمايش مىباشد؛ زيرا حق به وجهى عين عبد و به وجهى غير عبد است.(3) از اين رو، سالك وقتى عين خود را مشاهده مىكند، حق را مشاهده كرده است.
وحى
وحى در لغت داراى معانى مختلفى است، از جمله، اشاره، كتابت، نوشته، رساله، پيغام، سخن پوشيده و اعلام در خفا.(4) اين واژه در قرآن كريم در چهار مورد به كار