خالى بودن نفس از انديشه و تأثير آن در كسب معرفت عرفانى - مبانی نظری تجربه دینی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
اوصافى را براى او بيان مىدارد كه عقل آنها را محال مىشمارد.(1) اگر پيامبر يا ولى در كشف و شهود خود، چيزى را مشاهده يا تلقى كند كه فراتر از قلمرو شناخت عقل بوده، عقل از طريق فكر، قادر بر اثبات و يا نفى آن نباشد، اين امر حاكى از محدوديت قلمرو شناخت فكرى است كه نكتهاى قابل دفاع و پذيرفتنى است. همانگونه كه حواس از درك امور غيرمحسوس عاجز است و شناخت آنها محدود به قلمرو ماديات است، انديشه و فكر نيز محدوده خاصى داشته، از راهبردن به فراسوى آن عاجز و ناتوان است. در واقع، انديشه و فكر، خود به محدوديتهاى خويش واقف بوده، از آن پرده برمىدارد؛ اما مسأله آن است كه آيا مىتوان پذيرفت كه استدلال عقلى، امرى را كه شهود خبر از وقوع و تحقق آن مىدهد، محال بداند؟ آيا وقوع چنين امرى به معناى نقض قانون تناقض در قلمرو شهود و تجربه عرفانى نيست؟ از سوى ديگر، روشن است كه حكم به ثبوت محالات عقلى، در طورى از اطوار وجود، به معناى ناتمام بودن و نارسايى ميزانهاى منطقى در سنجش صحت و سقم گزارهها و كشف درست و نادرست عقايد و باورها است. همچنين از آنجا كه منطق حاكم بر گفتار آدمى، منطق مبتنى بر محال بودن تناقض است، اگر عارفى مدعى شود در كشف و شهود خود، امور متناقض را شهود مىكند، بهطور طبيعى، آن مشهود در قالب گزاره و بيان نمىآيد و اگر هم بيان شود، به صورت جملاتى شطحآميز و تناقضآلود جلوه مىكند.
براى روشن شدن آراى ابنعربى بايد ديد خود او در اين باره چه گفته است. در ادامه بحث، پارهاى از مواردى را كه ابنعربى معرفت حاصل از تجربه عرفانى (علم اسرار) را طورى وراى عقل خوانده است، بررسى مىكنيم.
خالى بودن نفس از انديشه و تأثير آن در كسب معرفت عرفانى
ابنعربى در باب دويست و هشتاد و نهم فتوحات مكيه در بيان معناى امّى بودن مىگويد:
أمّى نزد ما كسى است كه با نظر فكرى و حكم عقلى خود، در استخراج معانى و اسرارِ كتاب و سنت تصرف نكرده در اين زمينه، به ادله عقلى در علم به الاهيات مراجعه نكند و