تحليل گوسالهپرستىِ قوم موسى - مبانی نظری تجربه دینی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
و مىگويد: اين خداى من نيست. آينه در واقع، يكى است و اين تنها صورتهايند كه تنوع و تكثر مىيابند و آنان كه در اعتقاد خاصى مقيد هستند، نمىتوانند صورتى را كه جامع همه صورتها است، مشاهده كنند:
فكأنّ العين الواحدة قامت مقام المرآة، فإِذا نظر الناظر فيها إِلى صورة معتقده في اللّه عرفه فاقر به. وإِذا اتفق أَن يرى فيها معتقد غيره انكره، كما يرى في المرآة صورته و صورة غيره؛ گويا عين واحد، در جايگاه آينه نشسته، كه هر گاه بيننده در آن بنگرد و صورت آنچه را درباره خدا باور داشت، ببيند، آن را مىشناسد و بدان اعتراف مىكند و هر گاه اتفاق افتد كه در آن، باور غير خود را ببيند، آن را انكار نمايد؛ همان گونه كه در آينه، تصوير خود و تصوير ديگران را مىبيند.(1) با توجه به اين نكات است كه از نظر ابنعربى هر چيزى كه به عنوان خدا پرستيده مىشود، در نهايت، همان خداى واحد حق است كه به گونهاى خاص و در نقشى ويژه تجلى كرده است. ابنعربى در موارد متعددى درباره تحول الهى سخن مىگويد و بر آن است كه «تجلى الوهيت در صورتهاى اعتقادات، امرى ناگزير است و اين به مدرِك بازمىگردد، نه به مدرَك؛ زيرا حقايق تبدلپذير نيستند».(2) عارف در تجربه عرفانى خويش از اين صورتهاى ظاهر عبور كرده، به باطن و عمق آن دست مىيابد و حقيقت ثابت و واحد پايدار در اين جلوههاى متكثر و متنوع را مشاهده مىكند. و از اين رو است كه حق را در صور گوناگون آن باز شناخته، هرگز جلوه و چهرهاى از او را انكار نمىكند. در نگاه عارف، بتپرستان نيز ناآگاهانه خدايى را مىپرستند كه در وراى بتها مستور است.
تحليل گوسالهپرستىِ قوم موسى
ابنعربى در فص هارونى از فصوص الحكم، ضمن تأويل آيات مربوط به پرستش گوساله سامرى، نكات شايان توجهى در بيان ديدگاه خود عرضه مىكند. هنگامى كه