از نظر ابنعربى خيال بودنِ عالم، بدين معنا نيست كه ماسوى اللّه پوچ محض و معدوم محض بوده، هيچ حظى از واقعيت و هستى ندارد و بايد آن را به كلى كنار نهاد، بلكه از نظر او عالم هر چند از هستى اصيل برخوردار نيست، اما نماد و نماينده هستى است، اگر چه بود نيست، اما نمود هست. به ديگر سخن، عالم انعكاس نمادين چيزى است كه به درستى حقيقى است.(4) آنچه واقع ناميده مىشود، حقيقت نيست، اما 1. همان، ص 159.2. همان، ص 103.3. همان، ص 104؛ نيز ر. ك: ابنعربى، الفتوحات المكيه، ج 4، ص 151.4. توشيهيكو ايزوتسو، صوفيسم و تائوئيسم، ترجمه محمد جواد گوهرى، ص 28.