حضرت نوح و دعوت به تنزيه‏ - مبانی نظری تجربه دینی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبانی نظری تجربه دینی - نسخه متنی

علی شیروانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ماديات و يا صفتى محدد، كه ممكن است در حق خداوند، توهم يا تعقل گردد.(1) اين نوع تنزيه، بالاترين مرتبه تعالى را به خداوند منتسب مى‏دارد. نزد ابن‏عربى، ادريس تجسّم چنين تنزيهى است و از اين رو، او «در تجريد و [گرايش به‏] روحانيت چندان مبالغه كرد كه روحانيت بر او غالب آمد و وى بدن خود را خلع كرد و با فرشتگان در آميخت و به روحانيت افلاك پيوست و به عالم قدس ارتقا يافت، در حالى كه تنزيه نوح، كه از نوع تسبيح بود، تنزيهى عقلى بود؛ زيرا او نخستين رسولان بود. و از اين رو، در تنزيه از حد انديشمندان و دانايان امتش فراتر نرفته، آميزه‏اى از تشبيه را همراه داشت، كه اين مقتضاى روش رسالت و قاعده دعوت پيامبران است. نوح در زمين، به عنوان انسان عادى با تمايلات عادى زيست، ازدواج كرد و صاحب فرزند شد، در حالى كه ادريس به يك روح محض مبدل گشت؛ شهوت از او ساقط و طبيعت او روحانى گرديد و احكام طبيعتش به احكام روحى بدل گشت و در اثر كثرت رياضت، دگرگون گرديد و ادريس عقل مجرد شد.»(2) به ديگر سخن، تنزيه نوح، تنزيه عقل يك انسان عادى با همه محدوديت‏هاى آن‏است، در حالى كه تنزيه ادريس، تنزيه يك عقل مجرد يا آگاهى عرفانى است. عقل بارهايى كامل از قيد جسم، ديگر به عنوان نيروى طبيعى انسان براى تفكر منطقى عمل‏نمى‏كند، بلكه كار آن به نوعى شهود عرفانى مبدل مى‏گردد. با وجود اين، نزد ابن‏عربى اين نوع تنزيه نيز مادام كه با تشبيه توأم نگردد، معرفتى ناقص به بار مى‏آورد.

حضرت نوح و دعوت به تنزيه‏

بنابر گزارش قرآن كريم، حضرت نوح در زمانى كه بت‏پرستى به اوج رسيده بود، با قدرت و قوت، مردم خويش را به پرستش خداى يگانه فرا خواند و به توحيد دعوت كرد. از نظر ابن‏عربى اين دعوت، دعوت به تنزيه است.

گرايش به شرك (كثرت‏بينى) چنان در ميان مردم نوح غالب آمده بود كه جز با تأكيد يك جانبه بر توحيد (وحدت بينى) امكان بازگشت ايشان به راه مستقيم (جمع ميان تشبيه و تنزيه) نبود. «حال و وضع آن

1. عبدالرزاق كاشانى، شرح فصوص‏الحكم، ص 73.

2. همان، ص 74.

/ 291