مبانی نظری تجربه دینی

علی شیروانی

نسخه متنی -صفحه : 291/ 180
نمايش فراداده

فصل چهارم‏ تجربه عرفانى و عبور از شريعت به حقيقت‏ (مسأله ولايت)

از نظر ابن‏عربى، عارف در اوج تجربه عرفانى خود، همان‏گونه كه از ظاهر هستى عبوركرده، به باطن آن دست مى‏يابد، از ظاهر دين (شريعت) نيز گذشته، به باطن آن (حقيقت) راه مى‏يابد. با تكيه بر اين معرفت است كه عارف قادر بر تأويل متون مقدس دينى شده، مى‏تواند از معناى ظاهر آن گذشته، به حقيقت باطنى آن راه يابد. عارف معرفت خود به باطن شريعت را، كه با باطن عالم پيوند مى‏خورد، از حقيقت محمديه كسب مى‏كند كه حقيقتى سارى در سراسر هستى است. در انديشه ابن‏عربى، همه شرايع، نشأت يافته از همين حقيقت و پيامبران الهى هر كدام مظهرى از مظاهر آن هستند تا نوبت برسد به محمدبن‏عبداللّه‏9 كه او نيز در واقع، يكى از مظاهر حقيقت محمدى، و البته كامل‏ترين آن‏ها به شمار مى‏رود. با آمدن شريعت محمدي صلي الله عليه و آله ، چرخه شريعت به پايان رسيده، كامل‏ترين چهره ظاهرِ دين به منصه ظهور مى‏رسد. از اين رو، دين محمد صلي الله عليه و آله كامل‏ترين اديان به شمار مى‏رود(1) و چون ولايت مربوط به‏جنبه باطنى دين و در حقيقت، رابطه نبى با خداوند است كه در احوال ايمانى و عرفانى ظاهر مى‏شود، در اين‏جا به مسأله تجربه عرفانى و ارتباط آن با امر ولايت مى‏پردازيم.

ولايت، نبوت، رسالت‏

در اين‏جا دو واژه محورى نبوت و ولايت مطرح مى‏شود كه اولى بيانگر ظاهر دين و

1. ر. ك: همان، باب 12 (في معرفة دورة فلك سيدنا محمد صلي الله عليه و آله و هي دورة السيادة و إِن الزمان قد استدار كهيئة يوم خلقه اللّه‏تعالى.)