او همان سيد مهدى از خاندان احمد است. او همان شمشير به دست هندى است آنگاهكه [اشرار را] به هلاكت مىرساند.
او همان خورشيد است كه هر اندوه و تاريكىيى را مىزدايد. او همان باران پر آب نخستين است آنگاه كه [به زمين تشنه آب] مىبخشد.
فارغ از مناقشات و تلاشهايى كه براى جمع ميان كلمات ابنعربى در مسأله خاتميت ولايت صورت گرفته، نكته مهم در مبحث ما آن است كه از نظر ابنعربى ظهور خاتم ولايت خاصه، به معناى تكميل بعد باطن شريعت محمدى است، همانگونه كه ظهور خاتم ولايت عامه، نشانه تكميل بعد باطن همه شرايع است.
از نظر ابنعربى، با آمدن پيامبر اسلام9 ظاهر دين به كمال رسيد و شريعت برترين تجلى خود را در دين محمد صلي الله عليه و آله يافت. از اين رو، پس از او نبوت تجديد نمىشود و شريعت تازهاى نمىآيد؛ اما چهره كامل بُعد باطن دين، همچنان پوشيده و پنهان مىماند تا هنگام آمدن خاتم ولايت به كمال خود تجلّى كند. تجلى كامل باطن شريعت محمدى، توسط خاتم ولايت خاصه صورت مىپذيرد و ظهور كامل باطن همه شرايع توسط عيسى7 انجام خواهد پذيرفت. البته همچنان بايد به ياد داشته باشيم كه هر دو (خاتم ولايت خاصه و خاتم ولايت عامه) علوم و معارف خود را از حقيقت محمدي صلي الله عليه و آله كسب مىكنند كه همه پيامبران تجلّى او هستند و كاملترين تجلىاش در حضرت محمد صلي الله عليه و آله بوده است.(1)
از فلسفه تأويل متون دينى و فهم معانى باطنى آن توسط ولى، نزد ابنعربى دانسته مىشود عارف واصل به مقام ولايت، كسى است كه به حقيقت شريعت و باطن آن دست يافته، وارث راستين علوم محمدي صلي الله عليه و آله باشد و از اين رو، ولى قادر بر تأويل شريعت و بيان اسرار و ظاهر ساختن حقايق آن است. او با گذراندن مقامات معنوى و رسيدن به قله سلوك عرفانى، به تجربهاى عرفانى (تجربه فنا) دست مىيابد كه موجب برخوردارى او
1. ابنعربى، فصوصالحكم، ص 62 - 64.