درصورت همان عقيده مىجويد، و چون در روز قيامت، حقتعالى به همان صورت برايش تجلى كند، او را مىشناسد و به او اقرار مىآورد و اگر در غير صورت عقيدهاش تجلى كند، انكارش كند و به خدا [خدايى كه خودش باور داشته] از وى پناه مىبرد و در واقع، بر خداوند بىادبى روا مىدارد و گمان مىكند كه جانب ادب را پاس داشته است.(1) از اينجا دانسته مىشود كه چنين كسانى جز به آنچه در خويشتن ساختهاند، باور ندارند. اله در باورداشتها به جعل افراد و ساخته و مخلوق ايشان است. ايشان در واقع، خود را مىبينند و آنچه در خود قرار دادهاند:
فلا يعتقد معتقد إِلهاً إِلّا بما جعل في نفسه. فإِلاله في الاعتقادات بالجعل، فمارأوا إِلّا نفوسهم و ماجعلوا فيها؛ پس هيچ صاحب باورى به خدايى جز آنچه در خود ساخته، باور ندارد. بنابراين، خدا در باورها ساخته و پرداخته [شخص معتقد] است. آنان تنها خود را و آنچه در آن نهادهاند، ديدهاند.(2) و در جايى ديگر مىنويسد:
اگر از مؤمنان باشى، بهطور قطع دانستهاى كه عين حق در روز قيامت به صورتى (خاص) جلوه مىكند و شناخته نمىشود. آنگاه از اين (صورت) به صورت ديگرى متحول مىگردد، پس شناخته مىشود. پس به صورت ديگر، متحول شده و شناخته نمىشود و آنگاه به صورت ديگر تحويل مىيابد و شناخته مىشود و اين در حالى است كه او همان كسى است كه (همواره) در اين صورتها تجلى مىيابد و شخص ديگر در كار نيست.
ابنعربى براى تبيين اين مطلب، خداوند را به آينهاى تشبيه مىكند كه هر كسى در آن مىنگرد. كسى كه در اين آينه بنگرد و همان صورتى را در آن ببيند كه خود از خداوند باور دارد، آن را خواهد شناخت و آن را خداى خود خواهد دانست؛ اما اگر در آن آينه (كه همان آينه است) صورتِ اعتقاد شخص ديگرى را دوباره ببيند، آن را طرد و انكار مىكند
1و2. همان. 3. همان، ص 184.