مبانی نظری تجربه دینی

علی شیروانی

نسخه متنی -صفحه : 291/ 39
نمايش فراداده

سرّ تجربه مينوى، هم جنبه درونى(1) دارد و هم جنبه عينى و بيرونى.(2) اين امر تا آن‏جا كه ‏به ‏فاعل تجربه مربوط مى‏شود، آگاهى از هيچ بودن خود در برابر حقيقتى است كه فرددر اين تجربه با آن مواجه مى‏گردد.

احساس هيچ بودن، هم وجودى است‏ و هم ‏ارزشى.(4) از يك سو، وجود فرد در برابر قدرت قاهر و غالب آن «غيرمطلق»، هم چون عدم است و از سوى ديگر، در سايه احساس مخلوقيت، ارزش فرد، و در واقع، ارزش ديگر پديده‏ها، در برابر ارزش والاى نومن، هيچ مى‏گردد.

همراه با اين احساس‏هاى وجودى و ارزشى، كه همه چيز را از وجود و ارزش تهى مى‏سازد و تا مرز عدم، فرو مى‏كاهد، نومن به نحو عينى و بى‏واسطه‏اى به عنوان سرّ(5) براى شخص جلوه مى‏كند. اين ويژگىِ نومن، در شخص حالت بهت و حيرت و شگفتى را پديد مى‏آورد.(6) اتو در تأكيد بر اين احساس‏ بهت و حيرت، و تمايز نهادن ميان آن با احساس خوف و هيبت و خشيت، به اين عبارت انجيل تمسك مى‏كند:

و چون در راه به سوى اورشليم مى‏رفتند و عيسى در جلوى ايشان مى‏خراميد، مبهوت گرديدند، و چون از عقب او مى‏رفتند، خوفناك شدند.(7) اتو براى آن‏كه اين سرّ دينى يا حيرت و بهت را به روشن‏ترين وجه بيان كند، تعبير «كاملاً ديگر»(8) را به كار مى‏برد كه حاكى از مغايرت كامل نومن با هر امر ديگرى است.(9) همان گونه كه آموند اظهار داشته است، اتو شايد عبارت «كاملاً ديگر» را از ياكوب فريس

1. su jective.

2. o jective.

3. ontological.

4. valuational.

5.myste ium.

6. I id.

p. 26.

7. مرقس، باب 10، آيه 32.

8. the wholly othe .

9. I id.

p. 26-27.