تـَمـَثُّل مى يابد و تلاوت قرآن صورتى زيبا مى شود ودر كنار انسان قرار مى گيرد وغيبت و رنجانيدن مردم بشكل خورشت سگان جهنم در مى آيد.
اعـمـال مـا صـورتـى مـُلكـى و مـادّى دارد كـه فـانـى ومـوقـت اسـت و آن همان است كه در اين جهان بـصـورت سـخـن يـا عـمـلى آشـكـار مـى گـردد، جـنـبـه ديـگـر اعـمـال ، صـورت مـَلكـوتـى آنـهـا اسـت كـه پـس از صـدور عـمـل ازمـا، هـرگـز فـانـى نـمـى شـود و از بـيـن نـمـى رود. اعـمـال مـا بـا ايـن چـهـره و سـيـمـاى مـلكـوتـى بـاقـى هـسـتـنـد ومـا سـرانـجـام بـه آن اعمال خواهيم رسيد وآنها را با همان سيما وچهره مشاهده خواهيم كرد.
زنـى كـوتـاه قـامت جهت سئوالى به حضور پيامبر(ص ) مشرف شد. پس از رفتن او، ((عايشه )) كـوتـاه قـامـتـى او را بـا دسـت خـويـش نـشـان داد. پـيـامـبـر فـرمـود: خلال كن ، عايشه گفت : مگر چيزى خوردم اى رسول خدا؟
حضرت فرمود خلال كن . عايشه خلال كرد و پاره گوشتى از دهانش افتاد.(217)
در حـقـيـقـت پـيامبر با تصرف ملكوتى ، واقعيت ملكوتى و اخروى غيبت را درهمين جهان به عايشه ارائه داد، زيرا غيبت مؤ من خوردن گوشت ميته اوست .
((قـيـس بـن عـاصـم )) صـحـابـى رسـول خـدا مى گويد: روزى با جمعى از ((بنى تميم )) خدمت پـيـامـبر (ص ) شرفياب شديم . گفتم : اى رسول خدا، ما در صحرا زندگى مى كنيم و كمتر از حـضـور شـمـا بـهـره مـنـد مـى شـويـم ، مـا رامـوعـظـه فـرمـايـيـد. رسول گرامى (ص ) پند واندرزهاى بس گرانمايه اى فرمود كه بخشى از آن چنين است :
((نـاگـزير تو را همنشينى خواهد بود كه ازتو جدانمى گردد. با تو دفن مى شود در حاليكه تومرده و او زنده است . همراه تو اگر شريف وگرامى باشد، تو را گرامى خواهد داشت و اگر ناهنجار و نابكار باشد تو را به دست حوادث مى سپارد. ازآن پس او با تو محشور مى گرددو در رسـتـاخـيـز بـا تـوبـرانـگـيـخـتـه مـى شـود و تـومـسـؤ ول آ ن خـواهى بود. پس نيك بنگر آن همنشينى راكه بر مى گزينى ، نيك باشد. چون اگر نيك بـاشـد مـايـه انـس و شادمانى توخواهد بود وگرنه موجب وحشت وترس تو مى گردد. آن همنشين كردار و عمل توست .))(218)
سعدى در اين زمينه مى گويد:
رفـتـارى كـه از انـسـان سـر مـى زنـد و عـمـلى كـه انـجـام مـى دهـد، از دو نـظـر قـابـل تـوجـه و