السَّماءِ وَ الاَْرْضِ ) ( [25] ) و آفت تعجيل در ظهور آنحضرت ــ چنانچه در بعضى از اخبار اشاره شده است و به بعضى از آنها هم در كيفيّت هفتم اشاره كرديم ــ اعمال قبيحه و معاصى بندگان است كه موجب تأخير در ظهور امر فرج مى شود .
پس بندگان مؤمن ; بعد از اعتقاد يقينى به اينكه امر فرج حقّ است و البته واقع مى شود ، و ميعاد الهى است و خلفى در آن نيست ، و لكن تعجيل در آن موقوف به تقوا و اعمال صالحه مى باشد كه به منزله كاشتن بذر و آب دادن است ، پس بايد در آن اعمال صالحه سعى و كوشش نموده ، و از آن اعمال سيئه و گناهان اجتناب نمايند.
و چونكه مى دانند شديدترين سيئات و قبائح اعمال ; افشاء اسرار آل محمّد(عليهم السلام)و تقيّه نكردن از دشمنان آنها در جائى كه تقيّه لازم است ; مى باشد ، كه موجب آفت در جهت وقوع فرج و سبب تأخير آن شده است ، و نيز آفت در تأجيل آن در هر زمانى مى باشد ، و مى دانند به اين واسطه در امر فرج احتمال بداء مى رود.
پس به اين سبب ; كمال سعى و توبه از همه معاصى و خطاها ، و سعى در دعا مى كنند ، و از خداوند طلب دفع آن آفات و اثر آنها را مى كنند ، و در اين حال از فضل حضرت احديّت انتظار و اميد دارند كه محصول و زرع آن اعمال و اين دعا را تعجيل در ظهور فرج حضرت صاحب الامر صلوات الله عليه قرار دهد .
پس اين حال با اين خصوصيّات; انتظار كامل قلبى و بدنى است كه از لوازم كمال ايمان و صحّت است ، و اين كيفيّت هم كه بر اين وجه بيان شد ; كيفيّت جامعى است كه ملازم با آن كيفيّات نه گانه ديگر است ، به اين معنى كه هر گاه اين حالت خصوصيّات در كسى حاصل شد چنين كسى مى تواند به آن امور نه گانه عمل كند.
شرايط انتظار يعنى : امورى كه مترتّب شدن همه آن فضائل كامله اى كه براى انتظار ذكر شد بر اجتماع آن امور بستگى دارد ، و هر قدر در آن امور نقصان حاصل شود موجب نقصان در آن فضائل و ثوابهاى مهمّ خواهد شد ، پس از مهمترين آن شرايط ; دو امر است كه در اين مقام ذكر مى شود ان شاءالله تعالى .
خلوص نيّت است ، همچنانكه گفتيم انتظار فرج از افضل و احبّ عبادات نزد خداوند احديّت است ، و از جمله شرايط مقرره در هر عبادتى ــ كه هم در صحت آن ، و هم در قبولى آن و هم در تكميل آن تأثير دارد ــ خلوص در نيّت آن عبادت است.
توضيح و بيان آن به وجه اختصار بر اين عنوان است : در هر عملى از عبادات ; آن امرى كه داعى و محرك واقعى براى انسان مى شود كه بر آن عمل اقدام نمايد ; به عنوان كلّى بر يكى از وجوه زير است ، گر چه هريك از آن وجوه مراتب و اقسامى دارد.
آنكه آن چيزى كه داعى و باعث بر عمل است ملاحظه اصلاح امور دنيوى است ، و اين به دو عنوان است :
آنكه در عمل قصد و نيّت ; محض رسيدن به امر دنيوى باشد ، بدون آنكه در آن رضاى الهى را تصور نمايد ، و اين مانند مزدور و اجرت بگيرى است كه قصدش در عمل خود گرفتن اجرت است ، بدون ملاحظه شخص اجرت دهنده ، يا مانند حال مريضى كه در خوردن دوا قصد او محض خاصيّت آن است ، بدون آنكه خشنودى احدى را در آن ملاحظه كند .
پس هرگاه در واقع و حقيقت ; در مقام عبادت قصد بنده همين نحو باشد ، اين عبادت بطور كلّى از درجه خلوص خارج است ، و علما در چنين حال به بطلان صورت عبادت حكم فرموده اند.
آنكه در عبادت قصد رضاى الهى است ، و لكن رضاى الهى را وسيله حصول امر دنيوى قرار مى دهد ، يعنى : چون معرفت پيدا نموده كه خداوند عالم اين عبادت و اين عمل خاص را ـ مثلا ـ دوست مى دارد ، به قرينه آنكه به آن عمل امر يا راهنمائى فرموده ، پس بجا مى آورد كه رضاى الهى به آن حاصل شود ، و خداوند بوسيله آن عمل امر او را اصلاح فرمايد .
پس اگر چنانچه در كليّه عبادات ; نيّت و قصدش چنين باشد ، يعنى اصل عبادت او در هر مقامى و به هر عنوانى چه واجب و چه مستحب همان حصول امور دنيوى و وصول به مقاصد آن است كه همگى راجع به دنيا است