و درآمد و مهمتر از همه آن درك جديد و شورانگيز ظلم ستيزى و ناشكيبى در برابر نظام طاغوتى و ضداسلامى كه شبكه گسترده مبارزه با دستگاه را به صورتى عميق و متكى به ايمان و اعتقاد در همه حوزه هاى علميه روز بروز بيشتر مى گسترانيد و آحاد بيشترى از طلاب و فضلاى جوان را در بر مى گرفت . اينها همه در حصار ظواهرى از حوزه و روحانيت مكتوم مانده بود و به شكل يكپارچه و جمع بندى شده براى كسى جز خود طلاب و عناصر اصلى حوزه - و نه حتى براى بسيارى از سران روحانيت - شناخته و دانسته نبود . همين ويژگيها بود كه حوزه را در سالهاى نهضت اسلامى پايگاه اصلى و تسخير ناپذير مبارزه با دستگاه و نيز آماج ضربات خشم آلود آنان ساخته بود . در همين مدرسه نواب و خيراتخان و ميرزا جعفر و در محافل درس بزرگ و كوچك در مساجد و در منازل محقر و دور افتاده كوى طلاب چه نشستها و ديدارها و گفتارها و درسها و بحثها كه شكل مى گرفت و چه تصميمها و اقدامها و انگيزشها و حركتها كه از آن مى شكفت و به دنبال آن چه شور و هيجان پنهان و چه ايمان و عقيده راسخ كه چون خونى جوشان در رگهاى حوزه علميه مى جهيد و روز بروز بيشتر آن را در تب و تاب آگاهيهاى تازه و مبارزه رو به رشد مى افكند حوزه مثل درختى كهنسال در بهارى پربركت بر پيكره سطبر و استوار خود شاخ و برگهاى تازه و جستهاى جوان و جوشان مى روياند و فضا را از نشاط و طراوت پر مى كرد . بودند كسانى كه اين همه را زائده هاى بى ارزش و شايد مضر مى دانستند و عوامل آگاه و ناآگاه رژيم هم آنان را در اين پندار خطرناك و زيبانبار تشويق و تأييد مى كردند و شايد به آنان خط مى دادند . . . اما شجره طيبه به رشد بى سابقه خود كه از بركات بهار نهضت اسلامى و هدايت كوثر قرآن ناشى مى شد ادامه مى داد . شرح تفاصيل اين ماجراها هيچ جا ثبت نشده و بر هيچ زبانى نگذشته است و دريغ كه اين فصل درخشان و آموختنى همچنان ناگشوده بماند و كس به گزاره آن همت نگمارد .