و افول وناپايدارى آنان و روى آوردن او به خداوند و خـالق آسـمـانـها و زمين و ترساندن قوم او را از قهر خدايانشان و جواب ابراهيم كه آيا ترس ، سـزاوار مـن مـؤ من به خداوند يكتاست يا شماى شريك گيرنده براى خدا و اعلام اينكه امنيت از آنِ موحدان است (74 ـ 83) اسحق ، يعقوب ، داود، سليمان ، ايوب ، يوسف ، موسى ، هارون ، زكريا، يـحـيـى ، عـيـسـى ، اليـاس ، اسماعيل ، ،يونس و لوط پيامبران برگزيده الهى از ذريّه حضرت ابـراهـيـم بـراى هـدايـت بـنـدگـان ، (84 ـ 90) يـهـوديان علاوه بر انكار قرآن و نبوت پيامبر، تـورات را تـكـه تـكـه كـرده و قـسـمتهايى را براى مردم آشكار مى كردند و زيادى از آن را كه بـراى مـنـافـعـشـان ضـرر داشـت ، پـنـهـان مـى كـردنـد(91) نـزول قـرآن بـراى انـذار اهـل مـكـه و اطـراف آن (92) مـعـرفـى مـنـكـران نزول قرآن به عنوان ظالمترين مردم و توصيف حالت احتضار ستمگران و تهديدآنان به عذاب و بـه جـاى گـذاشتن هر چه از مال و منال دارند بدون آنكه برايشان مفيد باشد (93 ـ 94) خداوند شكافنده دانه ، و شكافنده صبح و قرار دهنده شب و روز براساس حساب دقيق (95 ـ 96).
(وَهـُوَ الْقـاهـِرُ فـَوْقَ عِبادِهِ وَ يُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتّى اِذا جآءَ اَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا وَهُمْ لا يُفَرِّطُونَ)(انعام ، 61) او تـسلط كامل بربندگان خود دارد ومحافظانى برشما مى فرستد، تا زمانى كه يكى از شما را مرگ فرا رسد، فرستادگان ماجان او را مى گيرند و كوتاهى نمى كنند.
انـسـان غـافـل ، سرمست ، متكبّر، مغرور ومشغول به دنيا خود را اختيار دار مطلق مى داند كه هر چه بـخـواهـد مـى كـنـد وهيچ كس نمى تواند جلوى او را بگيرد و همچون فرعون فريادش به (اِنّا فَوْقَهُمْ قاهِرُون ) (97) (ما برآنان مسلطيم ) بلند است و همين توّهم جاهلانه و شيطانى ، او را از تـوجـه بـه مـرگ و مـبـداء و مـعـاد باز داشته و به طغيان و سبكسرى وا مى دارد. خداوند بطلان اين پندار جاهلانه را اين چنين ياد مى كند (وَهُوَ الْقاهِرُفَوْقَ عِبادِهِ) (واو برهمه بندگان تـسـلّط دارد) او قـاهـر و مـسـلّط اسـت و بـندگان ، تحت سيطره او بوده ، محكوم اراده اويند، بدون ايـنـكـه تـوان سـرپـيـچـى داشـتـه بـاشـنـد و تـمـام اسـبـاب وعـلل نـيـز تـحت سيطره او ومحكوم به حكم اوست ، هيچ سببى درعالم بدون اذن او داراى تاءثير نـيـسـت وهـمـه عـالم تـحت سيطره وفرمان اوست .اينكه بشر، خود را قاهر مى داند، پندار جاهلانه اوسـت ، زيـرا تـسلّط او به اراده خداست و قاهر واقعى فقط خداست و قهر ديگران به اذن واجازه اوسـت . البته معناى اين سخن ، نفى اختيار انسان نيست زيرا به اراده خدا انسان آزاد ومختار قرار داده شـده اسـت ومـى تـواند هر راهى را كه مى خواهد انتخاب كند ولى با اين وجود در هر لحظه و هـرآن درمـحـضر خدا وتحت سيطره حكومت اوست و هيچگاه از دايره حكومت الهى خارج نبوده و نخواهد بود.
درآيـه قـبـل (آيـه شـصـت ) فـرمـود كه خداوند به هنگام شب ، جان وروح شما را مى گيرد و روز دوبـاره شـما را زنده مى كند تا به اجل موعود برسيد.اجلى كه درنزد خداوند، معين است و لحظه اى پـس و پـيـش نـمـى شـود وچـون بـه آن اجـل رسـيـديـد، بـدون كـوچـكـتـريـن تـعـجـيـل يـا تـاءخيرى جان شما را مى گيرند. از آنجا كه جهان ماده ، جهان تزاحم و تصادم است وهيچ موجودى دراين جهان نيست مگر اينكه موجودات ديگر از هر سو، مزاحم اويند وموجودات همواره درحال نزاع و غلبه بر يكديگرند، اين توهّم پيش مى آيد كه چگونه ممكن است انسان تارسيدن اجل موعود زنده بماند. چه بسا در كوران حوادث و نزاعها واتّفاقات ، جان خود را از دست بدهد. اين آيه شريفه اين توهّم را ردّ مى كند به اينكه خداوند قاهر ومسلّط برهمه بندگان است واراده او درهـمـه جا نافذ وهر تاءثيرى به اذن او ست و فرشتگان را ماءمور كرده است تا انسان را از گزند حوادث و دستبرد بلاها ومصائب حفظ كنند. (98) بـعـضى از مفسران (99) با توجه به آيه 12 سوره انفطار ـ كه وظيفه ماءموران حفاظت را تـنـهـا نـوشـتن اعمال دانسته است ـ (100) گفته اند مراد از (محافظان ) دراين آيه ، هـمـان مـحافظان و نويسندگان اعمال