درآيـه قـبـل ، پـيـامـبـر(ص ) ماءمور شد كه به درخواست ظالمانه مستكبران مبنى بر طرد مؤ منان مـسـتـضـعف ، توجّهى نكند و آنان را از خود نراند. دراين آيه ، براين نكته تاءكيد شده كه ايمان ايـن مـؤ مـنـان ، يـكـسـان نـيـست . همه آنها به مرتبه اى از ايمان نرسيده اند كه از لغزش وگناه درامان باشند و چه بسا خطايى از آنان سرزند.در چنين مواردى ، وظيفه پيامبر و رهبرى چيست ؟ بـايـد تـوجـه داشـت كـه فـلسـفـه آفـريـنـش انـسـان ، تـعـالى وتـكـامـل او از طـريـق مـعـرفـت حـق و عـبـوديـت اسـت و مـسـيـر تـكـامـل هـم بـتـدريج طى مى شود نه دفعى و ناگهانى . در اين مسير، گاهى تند حركت مى كند وگاهى كند و حتى گاه به عقب بر مى گردد.خـداونـد از پيامبر و بندگان صالح خود كه درمقام رهبرى و امامت قرار مى گيرند، مى خواهد كه بـنـدگـان را در پـيـمـودن ايـن راه ، يـارى كـنـنـد و چـنـانـچـه در صـعـود بـه قـلّه تكامل ، دچار لغزشى گشتند يامرتكب خطايى شدند، آنها را اميدوار سازند و به پيمودن وادامه دادن مـسـيـر سـعـادت وادارنـد. از ايـن رو،خـداونـد درايـن آيـه بـه رسول اكرم (ص ) فرمان مى دهد كه هرگاه مؤ منان به پيشگاه توآيند، برآنان سلام كن و آنها را با لطف ومهربانى بپذير واگر خطا كارى ، توبه كرد، او را به رحمت خدا اميدوار ساز.
2 ـ وظيفه رهبران
گـفـتـنـى اسـت كـه درايـن آيـه ، سـخـن از لطـف و مـدارا وامـيـدوار كـردن مـؤ منانى است كه از روى جـهـل وتـحـت تـاءثـيـر شهوت و هوا وهوس ، مرتكب گناه گشته و بسرعت پشيمان شده و توبه كرده اند، نه كسانى كه ايمان ندارند به خدا و گناهشان از روى عناد وانكار است . اين آيه وآيه قـبـلى ، دستور العملى جامع براى رهبران جامعه اسلامى است كه افراد مسلمان را به بهانه هاى مـخـتـلف ، طرد نكنند و حتّى اگر ازآنها گناه و خطايى سرزد، در صدد اصلاح آنها برآيند؛ مگر اينكه از توبه و هدايت آنها ماءيوس گردند و طرد آنها به صلاح جامعه باشد.
فشرده مطالب آيات (61 ـ 96)
قدرت ، غلبه و تسلّط خداوند بربندگان و گماردن حافظانى براى حفظ آنان تا لحظه مرگ و رجـوع بـه درگـاه الهـى (61 ـ 62) يـادآورى تـوحـيـد فـطـرى بـا سـؤ ال از اينكه هنگام شدايد و گرفتاريها چه كسى را مى خوانند؟ چه كسى شما را نجات مى دهد؟ و تـاكـيـد بـرايـنـكـه خـداونـد، نـجـات دهنده است (63 ـ 64) تهديد منكران به فرستادن عذابهاى گـونـاگـون (65) قـوم پـيـامـبر، اولين تكذيب كنندگان او، وعده و وعيدهاى الهى و تهديد آنان تـوسـط پـيامبر به قهر خدا (66 ـ 67) دستور آئيد به دو گرداندان و كناره گرفتن از مسخره كنندگان دين و شريك و همراه آنان نشدن (68ـ 69) انذار و نصيحت دنيا گرايان محروم از ثواب الهـى بـه ايـنـكـه جـز خـدا درقـيـامـت ، پـشـتـيـبـان وشـفـيـعـى نـيـسـت و هـيـچ فـديـه اى در مـقـابـل عـذاب پـذيـرفته نمى شود(70) اشاره به اينكه خرد مندانه نيست چيزى رابپرستيم كه بـراى ما سود و زيانى ندارند و باز گشت به پيش از دوره هدايت كنيم و تاكيد بر اينكه هدايت ، فقط هدايت الهى است و ماماءمور شده ايم تسليم خداى عالميان باشيم (71 ـ 73) دعوت ابراهيم از آذر مـبـنـى بـرگـرايـش بـه دين توحيد ونمايان شدن ملكوت آسمانها وزمين براى او و حجت و اسـتـدلال او بـرخـدايـان ناحق به سقوط