( إِنَّما يَعْمُرُ مَساجِدَ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الاَّْخِرِ وَاءَق امَ الصَّلا ةَ وَا تَى الزَّك وةَ وَ لَمْ يَخْشَ إِلا اللّ هَ فـَعـَس ى اءُول ئِكَ اءَنْ يـَكـُونـُوا مـِنَ الْمـُهـْتـَديـنََ اءَجـَعـَلْتـُمْ سـِقـايـَةَ الْحـاجِّ وَعـِمـارَةَ الْمَسْجِدِالْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الاَّْخِرِ وَج اهَدَ فى سَبيلِ اللّ هِ، لا يَسْتَووُنَ عِنْدَاللّهِ وَاللّهُ لا يَهْدِى الْقَوْمَ الظّالِمينَ)(توبه ، 17 ـ 18) مسجدهاى خدا را كسانى عمارت مى كنند كه به خدا و روز قيامت ايمان آروده اند ونماز مى گزارند و زكات مى دهند و جزاز خدا نمى ترسند. اميد است كه اينان از هدايت يافتگان باشند. آيا آب دادن بـه حـاجـيـان و عمارت مسجد الحرام را با ايمان به خدا و روز قيامت و جهاد در راه خدا برابر مى دانيد؟ نه ، نزد خدا برابر نيستند و خدا ستمكاران را هدايت نمى كند.
چند نكته
1 - عمران مساجد
مقصود از تعمير مساجد چيست ؟ و آيا تعمير مساجد در انحصار افراد خاصى است ؟ اين افراد چه خصوصياتى دارند؟ مـقـصـود از تـعـمير مساجد، تاءسيس ،مرمّت و توليت آنهاست ، نه به معناى حضور درآنها براى عبادت و رونق بخشيدن به بعد معنوى آنها، زيراتعمير از عمارت است و آن به معناى آباد كردن و ضـدّ خـرابى است ، چنان كه خالى شدن مساجد را تخريب نمى گويند و پر جمعيت بودن آن را نيز تعمير نمى نامند، بلكه قرآن از آن به دخول تعبير مى كند مهمتر از آن ، سياق آيات دلالت بر معناى اوّل و عمران حسى مى كند نه معنوى . (42) حفاظت ، مرمّت و توليت مساجد درانحصار كسانى است كه ايمان به غيب داشته باشند و نماز بر پـا دارنـد وزكـات بـپـردازنـد و خـدا را به اخلاص و خشوع و خشيت قلبى بخوانند. افرادى كه فـاقـد ايـن شـرايـطـنـد، حـق پـرداختن به امور مساجد را ندارند؛ پس كسى كه مشرك يا فاسق و ريـاكـار است نمى تواند امور مساجد را در دست بگيرد يعنى اگر به اميد پاداشى دست به چنين عـمـلى بـرنـد بـدانـد كـه در پـيـشـگـاه خـداونـد اءجـر و پـاداشـى نـدارد، زيـرا عمل ، وقتى جايز است كه از قبل خداوند به فاعلش حق داده باشد كه آن راانجام دهد، و مانع انجام آن نشده باشد. (43) بـا ايـن بـيـان روشـن مـى شـود كـه اين آيه در مقام انشاء و بيان تكليف و جواز حكم است ، نه در صدد اِخبار از اعمال خارجى مردم . (44)
2 - نماز وزكات
اين آيه ، از بين عبادات ، تنها به نماز وزكات اشاره كرده است كه نشانه اهميت آنـهـاسـت و نـيز بيانگر اين است كه كسى كه نماز نخواند و زكات ندهد، مؤ من نيست و به آيات خـدا كـافـر اسـت و اقـرار زبـانـى فـقـط سـبـب مـى شـود كـه از مـسـلمـانـان مـحـسـوب گـردد و مال و جان او محفوظ بماند و فايده و اثر ديگرى ندارد. (45)
3 - خـشـيت الهى
مقصود از (خشيت ) ترس دينى است نه ترس غريزى كه امرى ذاتى و همگانى است و آن كنايه از عبادت و پرستش است . دراين آيه ، ترس از خدا پس از ايمان ظاهرى و باطنى آمـده است تا بفهماند كه بايد همه چيز، فقط براى خدا باشد و انديشه و رفتار آدمى از هر چه رنگ غيرخدايى دارد، آزاد شود. (46)
4 - امـيـد هـدايـت
چـنين نيست كه افرادى كه داراى صفات پنجگانه مزبور هستند، اگر به عمران مـسـاجـد پـرداخـتـند، هدايت آنها تضمين شده باشد و هيچ نوع گمراهى در آنان يافت نخواهد شد، بـلكـه مـى تـوان به هدايت اين افراد اميدوار بود. (فعسى اولئك اءن يكونو من المهتدين ) پس اميدوارى از جانب خدا نيست تا با علم خدا منافات داشته باشد، بلكه با توجه به زمينه تربيت وانـحـراف هـر شـخـصـى اسـت . مـانند كشاورزى كه بذر به زمين مى پاشد و آبيارى مى كند با ايـنـكـه تـمـام اسـبـاب ظـاهـرى را فـراهـم مـى آورد، ولى بـاز مـى گـويـدامـيـد اسـت ايـن زمـيـن محصول خوبى دهد و آن به خاطر زمينه پيدايش آفتى