(قـَدْ اَفـْلَحَ الْمُوْمِنُونََ اَلَّذينَ هُمْ فى صَلوتِهِمْ خاشِعُونََ وَ الَّذينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونََ وَ الَّذينَ هـُمْ لِلزَّكـوةِ فـاعِلوُنََ وَ الَّذينَ هُمْ لِفُروُجِهِمْ حافِظُونََ اِلاّ عَلى اَزْواجِهِمْ اَوْ ما مَلَكَتْ اَيْمانُهُمْ فَانَّهُمْ غـَيـْرُ مَلُومينََ فَمَنِ ابْتَغى وَ راءَ ذلِكَ فَاُولئِكَ هُمُ الْعادُونََ وَ الَّذينَ هُمْ لاَِما ناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونََ وَ الَّذيـنَ هـُمْ عـَلى صـَلَواتـِهـِمْ يـُحـافـِظُونََ اُولئِكَ هُمُ الْوارِثُونََ اَلَّذينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فيها خالِدُونَ) (مؤ منون ، 1 ـ 11) هـمـانـا مؤ منان رستگار شدند؛ آنها كه در نمازشان خاشعند و آنها كه از لغو رويگردانند و آنها كـه زكـات مـى دهـنـد و آنـها كه حافظان عورت خويشند؛ مگر از همسران يا كنيزان خود كه در اين صـورت مـلامـت نـمـى شوند. پس هر كس راهى جز آن بجويد تجاوز گر است و آنان كه امانتها و پيمانشان را پاس مى دارند و آنها كه بر نمازهاى خود مواظبت مى كنند. تنها آنانند كه وارثند و بهشت را به ميراث مى برند و در آن جاويدانند.
چند نكته
1 - پـيـوسـتـگـى ايـمـان با عمل
(ايمان ) به معناى اعتراف و تصديق به چيزى و التزام به لوازم آن است .پس ايمان مركّب از دو مفهوم است :(تصديق ) چيزى و (التزام ) به لوازم آن . براى مثال ، ايمان به خدا، انبيا و معاد كه تا حدودى با پيروى عملى همراه باشد، نه آنكه هيچ پيروى نداشته باشد. پس اعتقاد، به تنهايى ايمان نيست ، مگر آنكه به لوازم آنچه بدان معتقد شـده ايـم ، پـاى بـنـد بـاشيم و آثار آن را بپذيريم ؛ از اين رو اغلب در قرآن كريم ، ايمان و عمل صالح در كنار هم ذكر شده اند.بـايـد افـزود كه ميزان التزام به لوازم ايمان ، بستگى به قوّت ايمان و ريشه دار بودن آن در وجود و قلب انسان دارد. هر چه ايمان در قلب و روح انسان بيشتر رسوخ و نفوذ كرده باشد، او را بـيـشـتـر بـه عـمـل مـنـاسـب بـا آن بـر مى انگيزد. از اين رو، ايمان زبانى و سطحى منشاء عمل صالحى نمى شود.
2 - تـجـليـّات ايـمـان حـقـيـقـى
مـؤ مـن واقـعـى بـر حـسـب ايـمـان خـود عـمـل مـى كـنـد.ايـمـان هـر چـه خـالصـتـر و راسـخـتـر بـاشـد، در عمل جلوه اى روشنتر و قويتردارد.امورى كه در آيات ياد شده آمده است از اين قرارند:
الف ـ خشوع در نماز
خشوع تاءثير خاصى است كه به افراد مقهور در برابر شخصيتى قاهر دست مى دهد آن چنان كه تمام توجه آنها معطوف او گشته از جاى ديگر بريده مى شوند.خـشوع ، حالتى درونى است ؛ ولى چون اثر آن خضوع و تسليم اعضا و جوارح است ، بدين جهت بـه اعـضـا و جـوارح نـيـز نـسـبـت داده شـده اسـت . بـراى مـثـال رسـول خدا (ص ) درباره شخصى كه در نماز با ريش خود بازى مى كرد، فرمود:(اگر دلش خاشع بود، جوارحش نيز خاشع مى شد.) با توجه به همين معناست كه خشوع در اين آيه به ترس ، بى حركت شدن اعضا از ترس ، چشم بـه زيـر