معجزه پيراهن - فرازهایی از قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرازهایی از قرآن - نسخه متنی

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گـنـاه را از صـفـحـه ذهـن آنـان بـزدايـد تـا شـرمـگـيـن نـبـاشـنـد. نـقـل شـده اسـت كه برادران يوسف به او پيام دادند كه تو هر صبح و شام ما را بر كنار سفره خـود مـى نـشـانـى و ما از روى تو خجالت مى كشيم ، چرا كه آن همه جسارت كرديم . يوسف (ع ) براى اينكه كمترين احساس ‍ شرمندگى نكنند، بلكه وجود خود را بر سر سفره او خدمتى به او احساس كنند، جواب داد:

مـردم تـاكـنـون بـه چشم يك غلام زرخريد به من نگاه مى كردند و به يكديگر مى گفتند:(منزه است خدايى كه غلامى را كه به بيست درهم فروخته شده به اين مقام رسانده است ). امّا الان كه شـمـا آمده ايد و پرونده زندگى من براى اين مردم گشوده شده است ، مى فهمند كه من غلام نبوده ام و از خـانـدان نـبـوّت و از فـرزندان ابراهيم خليل (ع ) هستم و اين مايه افتخار و مباهات من است .(15)

معجزه پيراهن

(اِذْهـَبُوا بِقَميصى هذا فَاَلْقُوهُ عَلى وَجْهِ اَبى يَاءْتِ بَصيراً وَ اءْتُونى بِاَهْلِكُمْ اَجْمَعينَ)(يوسف ، 93) اين پيراهن مرا ببريد و روى صورت پدرم بيندازيد، كه بينا شود و همگى با خانواده خود پيش من آييد.

چند نكته

1 - نـابـيـنـايـى يـعـقـوب (ع )

وقتى يعقوب به مصيبت فراق فرزندش گرفتار شد، پيوسته انـدوهـگـيـن و گـريـان بود. اين اندوه و گريه ادامه داشت تا اينكه دومين فرزند او نيز دستگير شـد. وقـتـى خبر دستگيرى او را شنيد، اندوهش شدّت يافت و گريه او زيادتر تا اينكه سياهى چـشـمـش سـفـيد شد و نابينا گرديد. يوسف عليه السلام بعد ازشناساندن خود، پيراهنش را به بـرادران داد تـا بـه كـنـعـان بـبـرنـد و روى صـورت پدر بيندازند، تا بينايى از دست رفته بازگردد.

2 - معجزه آشكار

اين واقعه يك معجزه و يك قدرت نمايى آشكار است . پيراهن خون آلود يوسف (ع ) كه نشان فراق وى بود مايه غم و اندوه فراوان يعقوب گرديد و يعقوب با مشاهده آن پيراهن ، يـوسف را به ياد آورده و در آن بوى وى را استشمام مى كرد و خاطره هايش تجديد مى شد و غم و غـصه و اندوهش فراوان مى گرديد و قطرات اشك بر گونه اش جارى مى شد به طورى كه شدت غم و حزن بينايى او را گرفت و اكنون نيز پيراهن يوسف عليه السلام سبب بينايى او مى شود، و اين عنايت خدا به يوسف است كه پيراهنش موجب شفاى نابينايى پدر گردد.

در اينكه چگونه ممكن است پيراهن يوسف (ع ) سبب بينايى يعقوب گردد شيعه و سنى حديثهايى نـقـل كـرده و جـوابـهـايـى گـفـتـه اند، بعضى از آن احاديث ناظر به اين مطلب است كه پيراهن ، پيراهنى بهشتى بود كه جبرئيل هنگام انداختن ابراهيم درون آتش براى وى آورد تا به تن كند و در امان باشد و آن پيراهن دست به دست گشت تا به يعقوب رسيد و يعقوب آن را درون بسته اى گذاشت و به گردن يوسف انداخت و...

علامه طباطبايى بعد از نقل اين مضمون مى فرمايد:

ايـن گـونـه اخـبـار مـطـالبـى دارد كه ما نمى توانيم آنها را صحيح بدانيم ، علاوه براين سند معتبرى ندارد.(16) بـعـضـى چـنـيـن تـوجـيـه كـرده انـد كـه يـعـقـوب (ع ) بـيـنـايـى خـود را بـطـور كامل از دست نداده بود. وقتى پيراهن يوسف را برايش ‍ آوردند، با استشمام آن ، شادمانى و هيجان به وى دست داد و قواى از دست رفته او بازگشت و چشم وى ديد خود را بازيافت .(17) ايـن تـوجـيـه نـيز صحيح نيست و با ظاهر آيه سازگار نمى باشد. آنچه در اين باره مى توان گفت اين است كه شفا يافتن يعقوب به وسيله پيراهن يوسف عليه السلام جز معجزه و خارق عادت نبوده است .

پـيـراهـن يـوسـف نـيز همانند عصاى موسى و معجزات پيامبران ديگر وسيله اعجاز بود، چه اينكه يوسف و يعقوب عليهماالسلام هر دو پيامبر بودند.(18) زمان استغفار (قالَ سَوْفَ اَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبّى اِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ)(يوسف ، 98)

چند نكته

1 - اسوه هاى عفو و گذشت

فرزندان يعقوب ، پشيمان و شرمسار از پدر تقاضاى عفو و بخشش كـردند و خواستند كه برايشان طلب آمرزش كند. يعقوب عليه السلام نيز همچون ديگر اولياى الهى ، بزرگوارانه از خطاى آنان

/ 375