آخرت حيات برترى است كه با دنيا قابل مقايسه نيست ، چرا كه در اينجا دامنه لذتها محدود است و در بـرابر روح بلند پرواز و نامحدود گراى انسان نمى تواند، براى مدّت طولانى ، ارزش خود را حفظ كند.مـاهـيـت حـيـات دنـيـوى چـنـيـن اسـت كـه پـرداخـتن به لذّتى آدمى را از لذّتهاى ديگر باز مى دارد وخـواسـتـه هـاى ديـگـر انـسـان نـاكـام مـى مـانـد. هـمـچـنـيـن لذّتـهاى اين جهان ، همراه با رنجها و ناراحتيهايى است . چنانچه لذّت خوردن با سنگينى و خستگى تواءم است و از طرف ديگر، انسان هـمـيـشـه درمـعـرض ابـتـلاى بـه بـيماريها و مصيبتهاى دردناك مى باشد و ترس ودلهره از دست دادنـهـا، دائم او را آزار مى دهد، درحالى كه بنا به تعاليم قرآنى در بهشت (حيات آخرت ) هر نـعـمـتـى بـا هر كيفيّتى كه بخواهى فراهم است . و هيچ محدوديتى در برخوردارى ازآنها نيست و بـه فـرمـوده قـرآن ، سـايـه درخـتـان آن هـمانند ميوه هاى آن دائمى و هميشگى است ، (82) سايه درختانش نزديك و چيدن ميوه هاى آن آسان ، نه گرما درآن باشد و نه سرما، (83) هـر آنـچـه بـخـواهند درآن وجود دارد و هرآنچه چشمها از ديدنش لذّت برد، (84) آبهاى آن هـيـچـگـاه گـنـديـده نـمى شود ونهرهايى از شير كه هرگز طعمش تغيير نمى كند، (85) شـراب نـاب دسـت نـخـورده ، (86) دلهـا از كـيـنه و دشمنى ، خالى و جز صفا و پاكى و بـرادرى درمـيـان آنـهـا حـكـومـت نمى كند و هرگز رنج و محنتى به آنها نمى رسد و هرگز از آن بيرون نمى روند، (87) به تحقيق ، وعده هاى او تخلف ناپذير است .
3 ـ دعوت به تعقل
قرآن كريم دراين آيه بعد از بيان ماهيت واقعى دنيا و با معرفى آخرت به عنوان حيات برتر، انـسـانـهـا را دعـوت بـه تـعـقـل نـمـوده مـى فـرمـايـد:(اءَفـَلا تـَعـْقـِلُونَ) آيـا انـديـشـه و تعقل نمى كنيد.بـراى ايـنـكـه بـهـتـر بـه عـمـق ايـن دعـوت آسـمـانـى پـى بـبـريـم ، لازم اسـت كـه مـعـنـاى تـعـقـل بـيـشـتـر تـوضـيـح داده شود و فرق آن با تفكّر بيان شود و اينكه چرا گفته نشده است (اَفَلا تَفَكَّرُونَ).تـفـكـر يـعـنـى نـتـيـجـه گـيـرى ازمـعـلومـهـا و رسـيـدن بـه مـجـهـولهـا، ولى تعقل يعنى سنجش و مقايسه بين چند چيز براى فهم اينكه كدام خوب و بهتر است .حـال ، بـا روشـن شـدن معناى اين دو واژه به اين راز پى مى بريم كه چرا خداوند بعد از بيان مـاهـيـت دنـيـا و مـعـرفـى آخـرت بـه عـنـوان حـيـات بـرتـر ازمـا دعـوت بـه تعقّل كرده است نه تفكّر.
فشرده مطالب آيات (42 ـ 60) انعام
امـتـهاى سركش به بلا و مصيبت گرفتار مى شوند تا شايد متنبّه شوند واظهار ذلت و بندگى كـنـنـد (42 ـ 43) نـعـمت دادن به امتهايى كه پندهاى الهى را گوش نمى دهند و دچار ساختن آنان بـه عـذاب دراوج نـعـمـت و سـرور و نـابـود كـردن دنـبـاله و نـسـل آنـان (44 ـ 45) گـوش ، چـشم و قلب از نعمتهاى الهى است كه اگر او بازگيرد، ديگرى نـتـوانـد داد(46) عـذاب الهـى ، نـابـود كننده ظالمان (47) فرستادن پيامبران براى مژده دادن و تـرسـاندن (48) در امان بودن مؤ منان و عذاب شدن فاسقان (49) پيامبر، خود اختيار دار خزانه هـاى غـيـب و عالم به آن نيست و ملك نمى باشد و هرچه دارد از وحى است (50) ترساندن كسانى كـه خـوف روز مـحـشـر دارند به نبودن سرپرست و شفيعى جز خدا در آن روز (51) نهى از طرد كـردن مـؤ مـنـانـى كـه صـبـح و شـام ، خـدا را مـى خـوانـنـد(52) آزمـايـش شـدن انـسـانـهـا در قـبـال هـم و تـعـجـب بعضى از نعمت داشتن بعضى ديگر كه چگونه خدا آنها را انتخاب كرده است (53) امـر بـه مـحـبـت نـسـبـت به مؤ منان و تشويق خطا كاران آنها به توبه (54) شرح و تبيين آيـات تـا راه مـجـرمـان مـعـلوم گـردد(55) نـهـى از