(اءَمْ يَحْسُدُونَ النّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ اتَيْنا الَ اءِبْراهيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ اتَيْناهُمُ مُلْكاً عَظيماً) 361 آيـا بـه مـردم (پـيـامـبـر و آل او عـليـهـم السـلام ) نـسـبـت بـه آنـچـه خـداونـد بـه فـضـل خـود بـه آنـان عـطـا فـرمـوده اسـت ، حـسـد مـى ورزنـد؟ هـر آيـنـه مـا بـه آل ابراهيم ، كتاب ، حكمت و مُلك و حكومتى عظيم داديم .
شاءن نزول
در مـورد شـاءن نـزول ايـن آيـه شـريـفـه و آيـات قـبل از آن گفته اند:بعد از واقعه احد،كعب بن اشـرف از بـزرگـان يـهـود بـا هـفـتـاد نـفـر از يـهـوديان به مكه آمدند تا با مشركان بر ضد پيامبر(ص )همپيمان شوند. بعد از پيمان بستن ، ابوسفيان از او پرسيد:تـو مـرد دانـشـمندى هستى و ما بى سواد و درس نخوانده ، به عقيده تو از ما و محمد، كدام به حق نزديكتريم ؟ كعب درباره عقايد او سؤ الاتى كرد و بعد گفت :به خدا سوگند! آيين شما از آيين محمد بهتر است . 362 آيـه شـريـفـه ، مـنـشـاء ايـن دروغگوييها و كتمان حقايق را بيان مى كند. كعب و ديگر علماى يهود، نـشـانـه هـاى پـيـامـبـر را از كـتـابـهـاى آسـمـانـى خـوانـده بـودنـد و او را بـطـور كـامـل مـى شـنـاخـتند، همچون شناختى كه نسبت به فرزندانشان داشتند 363. يهود براى ايـنـكـه اوليـن ايـمـان آورنـدگـان بـه پيامبر خاتم باشند، از فلسطين كوچ كرده ، به جزيرة العـرب آمـده بـودنـد و هـنـگـام ظهور رسول خدا(ص )تمام نشانه ها را در وجود شريف آن حضرت يـافـتـنـد 364، ولى چـون عـربـهـاى مدينه ، زودتر به پيامبر ايمان آورده بودند و از طـرف ديـگـر، پـيـامـبـر اسـلام (ص )از دودمـان حـضـرت اسـمـاعـيـل بـود و آنـهـا دوسـت داشـتند پيامبر خاتم از دودمان حضرت اسحاق باشد، آتش حسد در وجـودشان شعله ور شد و آنها را به بيراهه تكذيب كشاند. همين حسد، آنها را به رودررويى با پيامبر(ص )و همپيمانى با مشركان كشاند و آنها را وادار كرد تا شرك و بت پرستى را بهتر از توحيد وخداپرستى معرفى كنند.
تعريف حسد و فرق آن با غبطه
حـسـد عـبـارت اسـت از حـالتـى نـفـسـانـى كـه صـاحـب آن آرزو مـى كـنـد كـمـال و نـعـمـتـى كـه ديـگـرى دارد ـ حـتـى اگـر بـه گـمـان او كـمـال بـاشـد و در واقـع كـمـال و نـعـمـت نـبـاشـد ـ از بـيـن بـرود، چـه آن كمال و نعمت را خودش هم دارا باشد يا نباشد و چه بخواهد به خودش برسد يا نخواهد.گـفـتنى است كه غبطه با حسد فرق دارد. غبطه ، يك خُلق مذموم و زشت نيست ، بلكه بر عكس از اخـلاقـى اسـت