ايـن آيه از آيات تكان دهنده و هشدار دهنده است . آرى همه ما به جهنم وارد مى شويم و اين كار بنا بر آيه شريفه ، حتمى است . خداوند مى فرمايد :اين حكم و قضاى ما مبنى بر وارد شـدن هـمـه به جهنم حكمى حتمى است و قضايى رانده شده است (كانَ عَلى رَبِّكَ حَتْماًمَقْضِياً) حـكمى است كه بر خود واجب كرده ايم ؛ امّا آيا نجات ما حتمى است ؟ خير ، مگر اينكه نام خود رادر ليست با تقوايان ثبت كنيم و چه زيانكارند كسانى كه عمرشان گذشته و هيچ قدمى به سوى تقوا بر نداشته اند .وقتى (عبدالله بن رواحه ) صحابى بزرگوار پيامبر ، مى خواست به جنگ ( موته ) برود ، مسلمانان براى وداع آمدند ، او گريه كرد و گفت :متوجه باشيد كه به خداسوگند من محبتى به دنيا و علاقه اى به شما ندارم ، و لكن گريه ام بـراى اين است كه از رسول خدا(ص )شنيدم كه اين آيه را مى خواند :(وَ اِنْ مِنْكُمْ اِلاّ وارِدُها كانَ عـَلى رَبِّكَ حـَتـْمـاً مـَقـْضـِيـّاً) و مـن فـهـمـيـدم كـه نـاگـزيـر داخل آتش مى شوم امّا نمى دانم چطور بيرون بيايم . (35)
شناسنامه سوره طه
سـوره ( طـه ) كـه بـه آن سـوره (تـكـليـم ) نـيـز گـفـتـه مـى شـود (36)،در مـكـّه نازل شد و 135 آيه دارد . (37) ايـن سـوره بـا خـطـاب بـه پـيـامـبـر(ص )آغـاز شـده و بـا خـطـاب بـه او پـايـان يـافـتـه است . (38) غـرض اين سوره تذكر از راه بيم دادن است . از اين رو، ايات ترساننده اش بر آيات مژده دهنده اش غلبه دارد . داستانهايى راذكر مى كند كه بيانگر هلاكت طغيانگران و تكذيب كنندگان آيات خـداسـت ، حـجتها و دلايل روشنى در بر دارد كه عقل هر كس را وادار به اعتراف به يگانگى خداو پـاسـخگويى به دعوت حق مى كند و به يادآورى آينده انسان از هولهاى قيامت و جايگاههاى آن و حال نكبت بار مجرمان و زيانكاربودن ظالمان ختم مى شود . (39)
نماز براى چه ؟
(اِنَّنى اَنَااللّهُ لااِلهَ اِلاّ اَنَا فَاعْبُدْنى وَاءَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرى )(طه ، 14) براستى من خدايى هستم كه معبودى جز من نيست پس مرا بپرست و نماز را براى ياد من به پادار.
چند نكته
1 - توحيد
باجمله (لااِلهَ اِلاّ اَنَا فَاعْبُدْنى ) شالوده و زير بناى مكتب موسى (ع ) همانند ساير اديـان الهـى بـر اسـاس تـوحيد و يگانه پرستى پى ريزى مى شود و با امر به نماز كه از كاملترين چهره هاى عبادت است ، پايه هاى آن استوار مى گردد.
2 - اخـلاص در عـبـادت
از كـلمـه (فـاعـْبـُدْنـى ) بـاتـوجـه بـه جـمـله قـبـل اسـتـفاده مى شود كه عبادت فرع بر معرفت خداست و لازمه جدايى ناپذير خدايى و صاحب اختيارى است ، و از طرفى همچنان كه خدايى ، خاصّ خداوند است ، عبادت هم بايد خاصّ او باشد و به شرك آلوده نگردد.به ديگرسخن ، گويا خدامى گويد :چون تنها من خدا هستم نه هيچ چيز ديگر پس عبادت هم از آن من است و ديگران رادر عبادت من شركت ندهيد .
3 - ارزش الهـى نـماز
گرچه نماز عبادت است و امر به عبادت در حقيقت ، امر به نماز هم هست ، ( چـون كـه صـد آمد نود هم پيش ماست ) ، ولى بيان خصوص نماز نمايانگر اهميت خاص آن است و اين روش ( ذكر خاصّ بعد از