اگر پيامبرى با زبان گروهى مبعوث شود و تمام معارف الهى را به زبـان ساده و گويا و به مقتضاى عصر ونسل ، تبيين نمايد و براى مردم جاى هيچ عُذر و بهانه اى نـماند آيا باز هم مردم گمراه مى شوند يا همه آنان به هدايت لازم مى رسند؟ آخر آيه كه مى فـرمـايـد:(فـَيـُضـِلُّ اللّهُ مـَنْ يـَشـاءُ وَ يـَهـْدى مـَنْ يـَشـاءُ) پـاسـخـى بـه ايـن سـؤ ال است ، يعنى گمراهى و هدايت مردم تنها به عوامل خارجى بستگى ندارد تا مردم با تبيين حقايق و ابـلاغ پـيـامبران ، از گمراهى رها شوند و به نور هدايت راه يابند؛ بلكه سرنوشت آنان با عـوامـل درون ذاتـى ، گره خورده است . بايد حصار باطن را بشكنند و خود را تسليم كنند. مادامى كـه قـلب خود را تسليم نكرده اند، خداوند نيز آنان را هدايت نمى كند. پس خواست بشر با اراده خـداونـد بـه هـم آمـيـخـتـه اسـت هـر كـه را بخواهد گمراهش مى كند و هر كه را بخواهد هدايتش مى كند.(51) البـتـه لازم بـه تـذكـر اسـت كـه خـداونـد هـدايـت هـمه افراد بشر را خواهان است و به همين جهت پـيـامـبـران رابـراى هـدايـت آنـان فـرسـتـاده و بـه هـمـه آنـان عـقـل داده اسـت . در ايـن مرحله هيچ تفاوتى بين افراد بشر نيست . پيامبران آيات خدا را هم بر مؤ مـنـان مـى خـوانـدنـد و هـم بـر كـافـران . امـا در مـرحـله بـعـد هدايت و دستگيرى خاص الهى فقط شـامـل كـسـانـى مـى شـود كـه شـايـسـتـگـى و زمـيـنـه دارنـد و بـا قـبـول هـدايت در مرحله پيش اين زمينه راپديد آورده اند.آياتى همچون (شَهْرُ رَمَضانَ الَّذى اُنْزِلَ فـيـهِ الْقـُرانُ هُدًى لِلنّاسِ)(52) ناظر به مرحله هدايت عمومى است ، كه همه افراد را در برمى گـيـرد و قـرآن بـراى هـدايـت هـمـه انـسـانـهـا آمـده اسـت . امـا هدايت خاص و دستگيرى و راهبردن ، شامل كسانى مى شود كه به نداى قرآن گوش فرا دهند و خداوند فقط چنين كسانى را دستگيرى مـى كـنـد و كـسـانـى را كه گوش خود فروبندند در طريق گمراهى رها مى نمايد (فَيُضِلُّ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدى مَنْ يَشاءُ).
فـشـرده مطالب آيات (17 ـ 5) ابراهيم (ع )
بـرانـگـيـخـته شدن حضرت موسى (ع ) براى بيرون بردن قوم خود از تاريكى بسوى نور و يادآورى ايام اللّه (ه )، تذكار حضرت موسى (ع ) به پيروانش در جهت ياد آورى نعمتهاى خداوند و رهـايـى يـافـتـنـشـان از عـذاب آل فـرعـون كـه بـا سـر بـريـدن فرزندان و زنده نگه داشتن مادرانشان همراه بود (6)، وعده فزونى در برابر شكر نعمت و وعده عذاب در برابر كفران نعمت از جـانـب خـداونـد و ايـنـكـه كـفـر مـردم ضـررى بـه خـدا نـمـى زنـد (8 ـ 7)، اسـتـدلال مـوسى به اينكه اخبار گذشتگان نشان مى دهد كه اقوام پيشين ، چون قوم عاد و ثمود، پـيـامـبـرانـشـان راتـكـذيـب مـى كـردنـد و آنـان را افـرادى مـثـل خـودشـان مـى پنداشتند و مزاحم ادامه راه نياكانشان دانسته و براى فرار ازپذيرش حق ، از پـيـامـبـران دليـل روشنترى مى خواستند (10 ـ 9)، ارائه معجزه كه با اذن خدا صورت مى گيرد يـكى از امتيازات پيامبران است (11)، نقش توكل و صبر در رسالت انبيا (12)، تهديد پيامبران از سوى كفار به تبعيد