خـداونـد مـى فـرمـايـد چـون بـر پـيـكـر اسـتـخـوانها لباسى ازگوشت پـوشـانـيـديم ، سپس او را خلقتى ديگر ساختيم و آفرينش تازه اى به وجود آورديم . منظور آن اسـت كـه خـداونـد در مـرحـله نـهـايـى ، آن مـاده را صـاحـب حـيـات و قـدرت و عـلم كـرد و در ايـن حال حقيقتى يافت غير از آنچه درمراحل قبلى بود. (156)
زنگ اخطار
(وَ لَوْ رَحـِمْناهُمْ وَ كَشَفْنا مابِهِمْ مِنْ ضُرٍّ لَلَجُّوا فى طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونََ وَ لَقَدْ اَخَذْناهُمْ بِالْعَذابِ فـَمَا اسْتَكانُوا لِرَبِّهِمْ وَ ما يَتَضَّرعُونََ حَتّى اِذا فَتَحْنا عَلَيْهِمْ باباً ذاعَذابٍ شَديدٍ اِذاهُمْ فيهِ مُبْلِسُونَ) (مؤ منون ، 75 ـ 77) و اگـر مـا بـر آنها رحم مى كرديم و هرگونه رنج و بلا را از ايشان برطرف مى ساختيم ، در سركشى خود، كوردلانه فرو مى رفتند و به تحقيق ما ايشان را به عذاب گرفتار كرديم ؛ اما در برابر پروردگارشان نه فروتنى كردند و نه تضرّع . تا وقتى كه درى از عذاب شديد به روى آنها گشوديم ناگاه آنان از همه جا نوميد گشتند.
چند نكته
1 - دو وسـيـله بـيدارى
خداوند حكيم براى بيدارى مردم از خواب غفلت و هدايت ايشان به صراط مستقيم وسايلى قرار داده است كه دو نوع آن عبارتند از:الف ـ نزول رحمت و برطرف كردن گرفتاريها و مشكلات انسان .ب ـ نـزول عـذاب خـفـيـف وپـيـش آمـدن سـخـتـيـهـاى زنـدگـى كـه شـخـص رابه ياد خدابيفكند،و از اواسـتـمـدادجـويـد ودربـرابـراو سـربـنـدگـى فـرودآورد. اگـربـشـربـانـزول رحـمت الهى اقدام به شكر اونكند خدااو رابه عذاب هشدار دهنده گرفتارمى سازد واين عذاب زنگ اخطار است .
2 - عذاب شديد
مراد از (عذاب شديد) كه كافر بعد از عذاب خفيف ، گرفتار آن مى شود، همانا مـرگ اسـت كـه بـه دنـبـال آن عـذاب آخـرت واقع مى شود؛ زيرا از هر سو نوميد شدن ، با مرگ مـطـابـق اسـت كـه بطور ناگهانى انسان را غافلگير مى كند و روشن است كه اين عذاب ، ديگر زنگ اخطار نيست . (157)
3 - مهلتى ديگر
گرفتاريهاى قبل از مرگ ، خود مى تواند از مراتبى برخوردار باشد؛ يعنى نـخـسـت ، رنـجـهـايـى بـدو رسد كه وى را به گريه و زارى در درگاه خداوند وادارد و چنانچه انـسـان رو بـه درگـاه خـداونـد نـياورد، عذاب مرگ بر او فرود آيد كه دست اميدش را از هر سو قطع كند.
تقاضاى بازگشت
(حـَتـّى اِذاجـاءَ اَحـَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونَِ لَعَلّى اَعْمَلُ صالِحاً فيما تَرَكْتُ كَلاّ اِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ اِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ)(مؤ منون ، 99 ـ 100) (كـافـران بـه كـفـر خـود ادامـه دهـنـد) تـا زمـانـى كـه مـرگ يـكـى از آنـان فـرا رسـد، گـويد:پروردگارا! مرا باز گردان شايد در آنچه بر جاى نهادم كارى شايسته كنم . چنين نخواهد شد، اين سخن (مرا باز گردان ) حرفى است كه او مى گويد، وپشت سر آنها برزخى است تا روزى كه برانگيخته شوند.
چند نكته
1 - خـواب غـفـلت
دنـيـا و بهره منديهاى دنيوى ، دام و دانه اى است كه حريصان را چنان به خود مـشـغـول مـى كـنـد كـه از خـويشتن غافل مى شوند و از ياد مى برند كه كبوترانى هستند كه مى تـوانـنـد تـا بـهـشـت بـه پـرواز درآيـنـد و سـرانجام ، تند باد مرگ است كه دام و دانه از پيش چـشـمـانـشـان بر مى چيند و حقيقت دنيا را به آنها نشان مى دهد و اين است سبب پشيمانى در لحظه مرگ .
2 - حـسـرت ابـدى
آلودگان به كفر و كارهاى ناروا چون لحظه مرگ آنها فرا مى رسد و حقيقت دنـيـا و آخـرت را بـه چـشـم دل مـى بـيـنـنـد، پـى مـى بـرنـد كـه اعـمـال دنيوى آنها تعيين كننده سرنوشت آنها در آخرت است و در مى يابند كه تا چه اندازه زمان كافى و امكانات مناسب براى انجام كارهاى نيك و كردار نيكو در اختيار داشتند و استفاده نكردند و اين حسرت ابدى در دل آنها مى ماند كه اى كاش باز مى گشتند و