وفاى به عهد، زير بناى روابط اجتماعى است . 138 اين صفت ، يعنى پايمردى در به سـر بـردن پـيـمـان ، از ويـژگـيهاى نيكان و ابرار است . (خلف وعده ) نشانه نفاق شمرده مى شود. 139 خداوند مى فرمايد:(وَ اءَوْفُوا بِالْعَهْدِ اءِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْئُولاً) 140 و به عهد خود وفا كنيد، كه از عهد سؤ ال مى شود.بـى تـوجـهـى بـه وعـده و بـه اصـطـلاح زيـر قـول خـود زدن ، نـشـانـه حـقـيـر و غـيـر قـابـل اطـمـيـنـان بـودن شـخـصـيـت اسـت . پـيـمـان شـكـن ، نـه بـراى خـود ارزش قـائل اسـت و نـه بـراى ديـگـران ، هـيـچ گـاه نـمـى توان به يارى او بويژه در سختيها و روز تـنـهـايـى امـيـدوار بـود و بـه وعـده هـايـش دل بـسـت ؛ بـه هـمـيـن دليل ، عاقل در دوستى او احساس آرامش نمى كند.
صبر
آخـريـن و برترين وصف روحى ابرار، (صبر) است . ابرار، صابرند در (باءساء):فقر و تنگدستى ، در (ضرّاء):سختى و مشقت ، و (حين الباءس ):يعنى در گرماگرم جنگ و كارزار، ابرار هرگز از ميدان به در نمى روند و در برابر فقر و سختى به زانو در نمى آيند و خود را نمى بازند.كسانى تقواى كامل دارند كه صفات مزبور را داشته باشند. (تقوا) با ادّعا درست نمى شود و يك بعدى هم نيست . تقوا جهتهاى مختلفى نظير اعتقادى ، عملى ، اخلاقى ، فردى ، اجتماعى ، مادى و مـعـنـوى دارد.بـنـابراين ، در پيشامدها و رويدادهاى سخت است كه مى توان متقى را از غير متقى بازشناخت ؛ يعنى آن گاه كه وفاى به عهد، صبر و استقامت او در همه ميدانها، آزموده شده باشد.
صدق و راستى
صدق ، در بيان قرآن و اخبار، معنايى گسترده و فرا گير دارد و آن مطابق بودن ظاهر با باطن ، چـه در عـقـايد و چه در اخلاق و رفتار است . (راستان ) و راستگويان بر اساس آيه مزبور، كـسانى هستند كه در صحنه آزمايشهاى گوناگون ، سرفراز باشند و در واقع ، نيكى صداقت آنـان بـا جـلوه هـاى مـخـتـلف از وجـودشـان ظـاهـر شـده بـاشـد. 141و نيز كردار آنان با گفتارشان مطابق باشد.(قصاص ) و لطايف آيه آن (وَ لَكُمْ فِى الْقِصاصِ حَياةٌ يا اُولِى الاَْلْبابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ) 142 اى خردمندان ! در قصاص براى شما زندگانى است . باشد كه شما تقوا پيشه كنيد.
واژه قصاص
قـصـاص در لغـت بـه مـعـنـاى ردپـا اسـت و چـون اوليـاى مـقـتـول بـه دنـبـال خـونـخـواهـى هـسـتـنـد و قـاتـل يـا مـوضـوع قتل را پيگيرى مى كنند، به آن قصاص مى گويند. 143
آثار قصاص
الف ـ حـكـم قـصـاص در اسـلام ، وسـيـله اى قـوى و قـانـونـى براى جلوگيرى از هرج و مرج و خـونـريـزيـهاى مهار نشده ، محسوب مى شود، بگونه اى كه طبق بيان آيه بالا، حيات اجتماع در گـرو ايـن حـكـم اسـت . (قصاص )، ضامن حيات و ادامه بقاى انسانهاست ؛ همان گونه كه عضو فـاسـد را بـراى حـفظ بدن و شاخه هاى مزاحم را براى رشد گياه قطع مى كنند، حذف اشخاص خـونـريـز از جـامـعـه انـسـانـى نـيـز كـارى لازم و مـطـابـق بـا حـكـم عقل و فطرت است .