حجاب
(وَقُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ اَبْصارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلايَبْدينَ زينَتَهُنَّ اِلاّما ظَهَرَ مِنْها وَلْيـَضـْرِبـْنَ بـِخـُمُرِهِنَّ عَلى جُيُوبِهِنَّ وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ اِلاّ لِبُعُولَتِهِنَّ اَوْ ابائِهِنَّ اَوْ اباءِ بـُعـُولَتـِهـِنَّ اَوْ اَبْنائِهِنَّ اَوْ اَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ اَوْ اِخْوانِهِنَّ اَوْ بَنى اِخْوانِهِنَّ اَوْ بَنى اَخَواتِهِنَّ اَوْ نـِسـائِهـِنَّ اَوْ مـامـَلَكـَتْ اَيـْمـانـُهـُنَّ اَوِالتّابِعينَ غَيْرِ اُولِى الاِْرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ اَوِ الطِّفْلِ الَّذينَ لَمْ يـَظـْهـَرُو عـَلى عـَوْراتِ النِّساءِ وَلا يَضْرِبْنَ بِاَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفينَ مِنْ زينَتِهِنَّ وَ تُوبُوا اِلَى اللّهِ جَميعاً اَيُّهَاالْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ )(نور،31) و بـه زنـان مـؤ مـن بگو:ديدگان خويش را فرو خوابانند و دامن هاى خويش را حفظ كنند و زيور خـويـش را آشـكـار نـكـنـنـد مـگر آنچه پيداست و مقنعه هاى خويش برگريبانهابياندازند و زيور خـويـش را آشـكـار نـكـنـنـد مـگـر بـراى شـوهـران ، پدران شوهران ، پسران ، پسران شوهران ، بـرادران ، پـسـران بـرادران ، پـسـران خواهران ، زنان ، مملوكان ، مردان طفيلى و غير خردمند يا كـودكـانـى كه از راز زنان آگاه نيستند ( به حد تميز نرسيده اند) و پاى به زمين نكوبند كه زيورهاى مخفى شان دانسته شود. اى گروه مؤ منان ! همگى به سوى خداوند توبه كنيد، باشد كه رستگار شويد.چند نكته
1 - تـعـريـف حـجـاب
كلمه حجاب هم به معنى پوشيدن و هم به معنى پرده و مانع آمده است . به كـاربـردن كـلمـه حجاب در مورد پوشش زن تا حدّى جديد است . در قديم بخصوص در اصطلاح فـقـهـا، كـلمـه (سـِتـْر) كـه بـه معنى (پوشش ) است به كار مى رفت ، منظور از حجاب همان پـوشـش اسـت يعنى زن در برخورد با مردان ، بدن خود را بپوشاند و جلوه گرى و خود نمايى نكند. (163)2 ـ چـرا حـجـاب ، مـخـصـوص زنـان است ؟
علت اينكه در اسلام دستور پوشش به زنان اختصاص يـافته از اين جهت است كه ميل به خود نمايى و خود آرايى مخصوص زنان است . از نظر تصاحب قـلبها و دلها، مردشكار است و زن شكارچى همچنانكه از نظر تصرف جسم و تن ، زن شكار است و مـرد شـكارچى . ميل زن به خود آرايى از حس شكارچيگرى او ناشى مى شود. زن به حكم طبيعت خـاص خـود، مى خواهد دلبرى كند و مرد را دلباخته و دردام علاقه خود گرفتار كند، از اين رو، انـحـراف بـرهـنـگـى از انـحـرافـهـاى مـخـصوص زنان است و دستور پوشش هم براى آنان مقرر گرديده است . (164)3 - سـيـمـاى حـقيقى حجاب
حقيقت اين است كه در مساءله حجاب ، سخن در اين نيست كه آيا زن خوب اسـت پـوشـيـده در اجتماع ظاهر شود يا عريان ؟ بلكه روح سخن اين است كه آيا بهره گيرى از زن بـايـد آزاد بـاشـد يـا خـيـر؟ آيـا مـرد بـايـد حـق داشـتـه باشد كه از هر زنى و در هر محفلى بـيـشـترين بهره ـ جز زنا- را ببرد يا نه ؟ اين مساءله كه توسط مخالفان با لحن دلسوزانه اى مـطـرح مـى شـود كـه (آيـا زن ، بـهتر است محكوم باشد يا اسير و در حجاب ؟ (مغالطه ) و فـريـب است . روح مساءله چيز ديگرى است و آن اينكه آيا مرد بايد در بهره كشى جنسى از زن ، جـز از جـهـت زنا، آزادى مطلق داشته باشد؟ يعنى در اين مساءله ، ذى نفع مرد است نه زن يا دست كـم نـفـع مـرد بيشتر است . اسلام طرفدار آزادى بهره بردارى جنسى نيست و آن را فقط در محيط خانه و مختص زن و شوهر مى داند و حجاب براى جلوگيرى از اين بهره بردارى نامشروع و غير صحيح است . (165)4 ـ فلسفه حجاب
استاد شهيد مطهرى فلسفه پوشش در اسلام را اينطور بيان كرده استفلسفه پوشش اسلامى به نظر ما چند چيز است . بعضى از آنها جنبه روانى دارد، بعضى جنبه خـانـوادگـى ، بـعـضـى جـنـبـه اجتماعى و بعضى ديگر مربوط است به بالا بردن احترام زن و جلوگيرى از ابتذال او.امـّا جـنـبـه روانـى ، نـبـودن حـريـم مـيـان مـرد و زن و آزادى معاشرتهاى بى بندوبار، هيجانها و التـهـابـهـاى جنسى را افزونى مى بخشد و چون غريزه جنسى ، غريزه اى نيرومند، عميق و دريا صـفـت اسـت ، هر چه بيشتر اطاعت شود، سركش تر مى شود، همچون آتش كه هر چه بيشتربه آن هـيـزم دهـنـد شـعـله ورتـر