قلب انسان را از نظر تاءثير پذيرى مى توان به اسـتـخـرى تـشـبـيـه كـرد كـه جـويـبـارهـايى بدان منتهى مى شود. زلالى و آلودگى يا تلخى و شيرينى آب استخر، تابع آبى است كه بدان مى ريزد. اين جويبارها، اعضا و حواس بدن مانند گوش و چشم مى باشند. حضرت على عليه السلام مى فرمايد:(اَلْقَلْبُ مُصْحَفُ الْبَصَرِ)(164) دل ، دفـتـر چـشـم اسـت (هـر چـه چـشـم بـبـيـنـد، در صـفـحـه دل نقش مى بندد.) قـلب از نظر تاءثير گذارى بر اعضاى بدن ، همانند چشمه سارى است كه از زمين مى جوشد و بـه وسـيـله مـجـارى و كـانـالهـايـى بـه راه مـى افـتـد. اگـر آب چـشـمـه ، پـاك و زلال بـاشـد يـا آلوده و مـتـعـفـن ، آب لوله هـا نـيـز چـنـيـن خـواهد بود. مى توان گفت :انديشه ها وتمايلات قلبى نيز به نوعى خود را در اعمال و گفتار، ظاهر مى سازند.
فـشـرده مطالب آيات (111 ـ 53) اسراء
امر به رعايت ادب در گفتار جهت پيشگيرى از فتنه انگيزى شيطان (53)، علم خدا فراگير تمام انسانها و زمين و آسمانها، آنان كه دعا مى كنند، براى تقرب به خدا وسيله مى جويندبه رحمت او اميد وار و از عذابش بيمناكند (57 ـ 54)، هلاك و عذاب هر آبادى پيش از قيامت براساس سنت الهى (58)، تـكـذيب معجزه هاى پيامبران گذشته به وسيله اُمّت خود مانع از تحقق معجزه مجدّد توسط پيامبران ديگر است (59)، احاطه كامل خدا بر مردم و فلسفه رؤ ياى پيامبر و ذكر شجره ملعونه كـه بـراى امـتـحـان مـردم بود (60)، سجده فرشتگان برآدم و مناظره خدا با شيطان در خصوص گـمراه ساختن مردم ، جز بندگان خاصّ خدا (65 ـ 61)، حركت كشتيها در دريا و ناسپاسى انسان كـه بـه هـنـگام گرفتارى خدا را مى خواند و در حال عادى از او روگردان است (69 ـ 66)، كرامت انـسـان و سـلطـه او بـر طـبيعت و برترى اش از اكثر موجودات (70)، محشور شدن افراد با امام خـود، كـيفيّت قرائت نامه اعمال ، مجازات عادلانه و كورى كوردلان در قيامت (72 ـ 71)، هشدار به پيامبر كه مبادا فريفته شوى وبه خدا تهمت زنى (75 ـ 73)، توطئه تبعيد پيامبر اسلام از مكه و هـلاكـت حـتـمـى تـوطـئه گران به مقتضاى سنت الهى (77 ـ 76)، اوقات نمازهاى پنج گانه ، ارزش نـمـــــاز شـب ، ورود و خـروج صـادقـانـه در كـارهـــــا، بـشـارتِ آمـدن حـق و رفـتـن بـاطـل ، شـفـابـخش بودن قـــرآن براى مؤ منان واثر معكــوس آن براى ظالمان (82 ـ 78)، باز تـاب روانـى انـسـان هـنـگـام رسـيـدن نعمت و نقمت كه تكبر و غرور وياءس و نوميدى است واينكه عـمـل انـسـان بـرخـاسـتـه از مـقـتـضـيـات فـطـرى اوسـت (84 ـ 83)، سـؤ ال از روح و پـاسـخ آن ، اگـر مـا مـى خـواستيم آنچه وحى كرده ايم را از تو مى گرفتيـم ولى فـضـل خـدا بـر تـو بـزرگ است (87 ـ 85)، مبارزه طلبى قرآن و ناتوانى مخالفـان از آوردن همانندش و بكارگيرى مَثَل در موارد مختلـف كه يكى از شيوه هاى قرآن است (89 ـ 88)، درخواست مـشـركـان از پـيـامـبر مبنى بر استخراج چشمه سارها، تسخير باغ و بستانها، سقوط آسمان بر سـر مـخـالفـان ، احـضـار خـداو فـرشـتـگـان ، داشـتـن خـانـه هـاى مجلل و طلايى يا پرواز به سوى آسمان و آوردن نامه آسمانى بهانه اى بيش نبود (93 ـ 90)، هـمـنوع مردم بودن پيامبران بهانه ديگرى است براى ايمان نياوردن مردم (95 ـ 94)، تذكر اين نكته كه خداوند، شاهد، خبير و بصير است ، و هدايت يافتگان واقعى كسانى هستند كه