سـرپـيـچـى ابـليـس از فـرمان خداوند، او را از جاده توحيد خالص دور كرد و با آنكه معتقد به خالقيت (الله ) بود، گفت (خَلَقْتَنى مِنْ نارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طينٍ) امّا منكر ربوبيّت تشريعى او گرديد.البته معتقد به اصل ربوبيّت بود، زيرادر قرآن آمده است كه :(قالَ رَبِّ بِما اَغْوَيْتَنى لاَُزَيِّنَنَّ لَهُمْ) (148) گـفـت :پـروردگارابه سبب آنكه مرا اغوا كردى ، (دنيا يا گناهان ) را برايشان زينت خواهم كرد (و زيبا جلوه خواهم داد).درايـن گـفـتـار، خـدا را بـه عـنوان ربّ هم ياد مى كند و مى گويد (پروردگارا) پس اعتقاد به ربوبيت هم داشته است ، پس ابليس ، توحيد در ربوبيّت تشريعى را انكار كرد، نپذيرفت كه آنـچـه را خـدا امـر مـى كـنـد، بـايـد پـذيـرفـت ، زيـرا حـقّ اطـاعـت بـى چـون و چـرا مال خداست ، چون خداست كه وقتى امر مى كند، بايد گفت :(سَمِعْنا وَاَطَعْنا) همه هستى از اوست ، در مـقـابـل او اظـهـار وجـود كردن معنا ندارد. چون ابليس ، منكر ربوبيت تشريعى خدا گشت ، همين مـنـشاء سقوط ابليس شد، بطورى كه درعالم آخرت ، رئيس جهنميان مى گردد، يعنى پست ترين درجات جهنّم از آن او و كسانى است كه مثل او باشند. (149)
اخطار به فرزندان آدم
(يـا بـَنـى آدَمَ لايـَفـْتـِنـَنَّكـُمُ الشَّيـْطـانُ كـَما اَخْرَجَ اَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما لِيـُرِيـَهـُمـا سـَوْ اتـِهـِمـا اِنَّهُ يـَريـكُمْ هُوَ وَقَبيلُهُ مِنْ حَيْثُ لا تَرَوْنَهُمْ اِنّا جَعَلْنَا الشَّياطينَ اَوْلِياءَ لِلَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ)(اعراف ، 27) اى فـرزنـد آدم ! شـيـطـان شـمـا را نـفـريـبـد چـنـان كه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون كرد، لبـاسـشـان را از تنشان بيرون آورد تا عورتهايشان را به آنان نشان دهد، همانااو ودارو دسته اش شـمـا را مـى بـيـنـنـد از مـوضـعـى كـه شما آنها رانمى بينيد، همانا ما شيطانها را سرپرست كسانى قرار داديم كه ايمان نمى آورند.
چند نكته
1 ـ تقوا، پوشاننده معايب
ايـن آيـه اگـر چـه بـا خـطـاب (بـنـى آدم )، شـروع شـده ، ولى بـر حـسـب مـعـنـا ادامـه آيـه قبل است