مؤ منان پس از ايمان به خداى متعال و شناخت او، خود را موظف به عبادت و خشوع و شكرگزارى در مقابل او مى بينند، بدين جهت از اقامه نماز كه همان اظهار بندگى و عبوديت است ، سـخـن بـه مـيـان آمـده و از آن بـه اقـامـه (بـر پـا داشتن نماز) تعبير كرده ، نه تلاوت (يعنى خـوانـدن نـمـاز)؛ زيـرا اقـامـه نـمـاز بـه وسـيـله اعضا و قلب و مراعات آداب ظاهرى و باطنى آن صـورت مـى گـيـرد و انـسـان را از زشـتـيها و منكرات بازمى داردو به معراج و قرب حضرت حق تـعـالى مـى رسـانـد و گـرنه از خواندن الفاظ نماز بدون حضور قلب ، چنين آثارى به دست نمى آيد.
3 ـ انفاق
متقيان علاوه بر رابطه با خدا، مؤ منان را نيز فراموش نكرده و در جهت ايمان به خدا، بـه فـكـر آنـهـا نـيـز هـسـتـنـد و بـخـشـى از امـوال خـود را بـه نـيـازمـنـدان جامعه مى دهند تا با امتثال (اَنْفِقُوا مِمّا رَزَقْناكُمْ) 47 به مقام قرب پروردگار برسند. اين انفاق علاوه بر انفاق مال ، شامل انفاق علم و ساير نيازمنديهاى افراد نيازمند مى گردد. نكته ظريفى كه در آيه بدان توجه شده ، تعبير (ممّا رزقناهم ) است كه به انسان توجه مى دهد كه روزى او چه مادى وچـه مـعـنـوى از نـاحـيـه خـدا تـامـيـن مـى شـود و در حـقـيـقـت از آن خـودش نيست . دقت در اين نكته ، عمل انفاق را بسيار آسانتر كرده و انسان را به اين امر حياتى تشويق مى كند.
4 ـ ايـمـان بـه وحـى
انـسـان مـتـقـى بـه هـمـه رسولان الهى ايمان داشته ، كتابهاى آسمانى را تـصـديـق مـى كـنـد و در حـقـيـقـت هـمـه پـيـامـبـران را هـمـسـو و هـم هـدف مـى بـيند، گر چه در مقام عـمل به دستورات آخرين آنها ـ حضرت محمد صلى الله عليه و آله ـ كه كاملترين دستورالعملها است گردن مى نهد؛ چنانكه در مدحشان آمده :(... وَالْمـُوءْمـِنـُونَ كـُلٌ آمـَنَ بـِاللّهِ وَ مـَلائِكـَتـِهِ وَ كـُتـُبـِهِ وَ رُسـُلِهِ لا نـُفـَرِّقُ بـَيـْنَ اَحـَدٍ مِنْرُسُلِهِ) 48 و همه مؤ منان به خدا و فرشتگان او و كتابها و فرستادگانش ، ايمان آورده اند (و مى گويند):ما در ميان هيچ يك از پيامبران او، فرق نمى گذاريم .
5 ـ يـقين به رستاخيز
آخرين ويژگى مؤ منان يقين داشتن به بر پائى روز قيامت است . آنها در نـگـرش خـود بـه ايـن جـهان ، آن را مقدمه اى براى جهانى ديگر مى بينند و معتقدند كه اين جهان كـشـتـزارى اسـت كـه انـسـان مـحـصـول آن را در سـراى ديـگر درو خواهد كرد و هر كس به سزاى اعـمـال نـيـك و بـد خـود خـواهـد رسيد. تعبير يقين نيز اشاره به اين است كه مؤ من قيامت را هرگز فراموش نخواهد كرد. 49و بايادآورى پى در پى آن روز سخت خود را از گرفتار شدن و زشتيها حفظ مى كند، زيرا جدا شدن از راه خدا و افتادن در خطاها و گناهان به خاطر فراموشى روز حساب است .(اِنَّ الَّذينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبيلِ اللّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَديدٌ بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ) 50 كـسـانـى كـه از راه خـدا گـمـراه مـى شـونـد، عذابى شديد دارند، به خاطر اينكه روز حساب را فراموش كردند.و به عبارت ديگر، جمله (و بالاخرة هم يوقنون ) مى رساند كه مؤ منان متقى باورشان آمده كه قـيـامـتى و روز حساب و جزائى در كار هست ؛ از اين رو كارهاى آنها در مسير تاءمين سعادت خويش اسـت و نـشـانـه آن پـهـلو تـهـى كـردن از دار غـرور دنـيـا، دل نبستن به آن ، توجه و دلبستگى به خانه هميشگى و استعداد و آمادگى براى (مرگ ) پيش از فـرا رسـيـدن آنـسـت نـه ايـنـكـه هـمـچـون تـوده مردم اقرار زبانى به قيامت داشته ولى عملاً بـرخـلاف آن حركت كنند. اين نشان دهنده آن است كه اينان برخلاف متقين باورشان نيامده كه روز حساب و قيامتى هست و كيفر و جزائى وجود دارد.
نفاق و ويژگيهاى منافقان
(وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنّا بِاللّهِ وَ بِالْيَوْمِ الاْ خِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنينَ) 51 بـرخـى از مردم گويند:به خدا و روز واپسين ايمان آورديم ، در حالى كه ايشان مؤ من (واقعى ) نيستند.