شرايط آمرزش - فرازهایی از قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرازهایی از قرآن - نسخه متنی

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شرايط آمرزش

(وَ اِنّى لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَ امَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى ) (طه ، 82) مـن آمـرزنـده ام بـراى هـركـس كـه تـوبـه كـنـد و ايـمـان آورد و عمل شايسته انجام دهد سپس به راه هدايت رود.

چند نكته

1 - چـهـار شرط اساسى

در آيه شريفه ، خداوند بندگان كافر و گناهكار خود را وعده آمرزش مـى دهـد و بـه آنـهـا روح اميد مى بخشد البته نه آمرزش گزاف ، بلكه مشروط به چهارشرط، زمانى كه بنده آنها را رعايت نكند، آمرزش شامل حال او نمى شود. آن شرايط عبارتند از:

الف ـ تـوبـه يـعـنـى پـشـيـمـانـى از گـنـاه و عصيانى كه از او سرزده و بازگشت از آن طريق نـاصـحـيـح . بـدون شـك در ايـنـجـا تـوبـه ، هـم شـامـل تـوبـه از كـفـر و شـرك اسـت و هـم شامل توبه و پشيمانى از گناهان و جبران آنها.

ب ـ بعد از پشيمانى و ندامت بايد ايمان بياورد، ايمان به توحيد و يكتايى خداوند و ايمان به پيامبران و شرايع آسمانى ، اقرار و اعتراف به حق و بيزارى از كفر و شرك و عصيان .

ج ـ بـعـد از ايـمـان بـه خـدا و پـيـامـبـران و احـكـام الهـى ، بـايـد بـر طـبـق دسـتـورهـاى خـداوند عمل كند. واجبات را به جا آورد و از انجام دادن كارهاى حرام خوددارى كند. چه اينكه اعتراف قلبى بدون التزام عملى كافى نيست و اين دو مكمل يكديگرند.

د ـ آخرين شرطى كه در اين آيه مطرح شده است ، اهتداء يعنى راه يافتن و در طريق قرار گرفتن است . چون در مقابل اهتداء ضلالت قرار دارد و ضلالت يعنى گمراهى و از صراط و طريق خارج شدن . (63)

2 - ولايـت اوليـا

از كـلمـه (اهـتـداء) چـنـيـن بـر مـى آيـد كـه حـكـم مـغـفـرت ، وقـتـى شامل حال مومن مى شود كه اعمال صالح را از طريق صحيح آن انجام دهد.

در ديـگـر آيـات قـرآن عـلاوه بـر شـرط تـوبـه ، ايـمـان بـه خـدا و انـجـام عـمـل صالح ، شرط اطاعت و پذيرش ولايت رسول خدا (ص ) را براى تاءثير و قبولى ايمان و اعـمـال صـالح مـطـرح كـرده ؛ هـمـان ولايـتـى كـه از جـانـب خـدا جـعـل شـده اسـت (اَلنَّبـِىُّ اَوْلى بـِالْمـُؤْمـِنـيـنَ مـِنْ اَنـْفـُسـِهـِمْ) يـعـنـى انـسـان بـايـد بـه رسـول خدا ايمان داشته و در همه كارهاى كوچك و بزرگ مطيع او باشد و خلاصه دين خود را از او بـگـيـرد و او را وسـيـله و راه وصـول بـه حـق قـرار دهـد تـا ايـمـان و عمل او مقبول باشد.

پـس مـعـلوم مـى شـود شـرط (اهـتـداء) در ايـن آيـه هـمـان شـرط پـذيـرش ولايـت رسول الله (ص ) و اطاعت بى قيد و شرط از اوست . (64) نـاگـفـتـه نـمـانـد كـه بـعـضـى اشـكـال كـرده انـد كـه ايـن آيـه در مـورد بـنـى اسـرائيـل اسـت و ربـطى به ولايت رسول خدا (ص ) ندارد. درجواب بايد گفت كه اين آيه شرط مـغـفـرت يـا بـه عـبـارت ديـگـر شـرط تـاءثـيـر عـمـل و قـبـول شـدن آن بـه درگـاه خـدا را بيان مى كند و مطلق است ؛ يعنى مى فرمايد مغفرت من زمانى شـامـل شـمـا خـواهـد شـد كـه تـوبـه كـنـيـد، ايـمـان آوريـد، عـمـل صـالح انـجـام دهـيـد و مطيع آن ولىّاى باشيد كه از جانب من بر شما ولايت دارد. در آن زمان موسى و هارون ولايت داشتند، صدر اسلام پيامبر ولايت داشت و بعد از او امام على عليه السلام و حـالا امـام عـصـر (عـج ) پس ما بايد پيرو، مقلد،مطيع و تابع ولّى خدا باشيم ، نه اينكه در دين به فهم خود عمل كنيم و در دنيا ولايت غير اوليا را بپذيريم .

گـفـتـنـى اسـت بـعـضـى گـفـتـه انـد:مـعـنـاى (ثـم اهـتـدى ) ايـن اسـت كـه بـر ايـمـان و عمل صالح استمرار ورزد و تا لحظه مرگ ادامه بدهد.

ولى بـنـا بـه گـفـتـه عـلاّمـه طـبـاطـبـايـى دليـلى بـر ايـن احتمال وجود ندارد.

3 - از ديـدگـاه روايـات

شـيـعـه و سـُنـّى روايـات فـراوانـى نـقـل كـرده انـد كـه مـنـظـور از(ثـم اهـتـدى ) راه يـافـتـن بـه ولايـت اهل بيت عليهم السلام است پيامبر خطاب به على (ع ) فرمود:

(به تحقيق هر كه از تو منحرف شده و كسى كه به تو و ولايت تو راه نيابد به خدا راه نمى يابد و اين كلام

/ 375