آرزوى بـازگـشت دوباره به دنيا از جانب كفّار هنگام رويارويى با آتش دوزخ (27) بيان اينكه اگـر كـفّار به دنيا برگردند، همان اعمالى كه ازآن نهى شده اند انجام خواهند داد، دروغ بودن ادعـاى آنـان مـبـنـى بـراينكه اگر به دنيا برگردند، از مؤ منان خواهند بود(28) انكار قيامت از جـانـب كـفـّار در دنـيا و اعتراف آنها به حقانيت آن درمحكمه آخرت ، در زيان و خسران بودن منكران قـيـامـت و حـسرت و افسوس آنها در قيامت به خاطر كوتاهى شان از انجام وظيفه بندگى در دنيا (29 ـ 30) بـيـان مـاهـيـت زنـدگـى دنـيـا كه جز سرگرمى و بازى ، چيز ديگرى نيست ، معرفى آخـرت بـه عـنـوان حـيـات بـرتـر بـراى مـتـقـيـان و دعـوت بـه تـعـقـل درمـورد ايـن دو مـطـلب ( 32) غـمـگـين شدن پيامبر از گفتار نا به جاى كفّار و اعلام اينكه تكذيب پيامبر تكذيب آيات الهى است (33) تكذيب شدن پيامبران پيشين و صبر آنان بر تكذيب و آزار كفّار (34) اراده خدا برايمانِ اجبارى نيست (35) پذيرش دعوت پيامبر توسط كسانى كه قلبشان شنواست (36) لجاجت كفار در تكذيب پيامبر و خدا و تقاضاى معجزه ديگر(37) نظامهاى اجـتـمـاعـى زنـدگـى حـيـوانـات و حـشر عمومى در قيامت (38) تكذيب كنندگان خداو پيامبر، كر و لالهـايـى هـسـتـنـد گـرفـتـار درتاريكيهاى جهل و گمراهى (39) اقرار گرفتن براينكه جز خدا پناهگاهى نيست (40 ـ 41).