چند نكته - فرازهایی از قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرازهایی از قرآن - نسخه متنی

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مِنَالْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَبِهِ اءَيـُمـْسـِكـُهُ عـَلى هـُونٍ اَمْ يـَدُسُّهُ فـِى التُّرابِ اءَلا سـاءَ مـا يَحْكُمُونَ)(نحل ، 9 ـ 58) و چـون بـه يـكـى از آنـهـا بـشارت دهند كه دخترى نصيب تو شده ، صورتش سياه و خشمگين مى گـردد، از قـوم خـود به خاطر بشارت بدى كه به او داده شده فرار مى كند(و نمى داند) آيا او را با خوارى نگه دارد يا در خاك نهان كند، چه بد حكمى مى كنند؟

چند نكته

1 - بـدعـت زشـت عرب

آيه شريفه به بيان يكى از صفات بد و عادتهاى زشت مردم دوره جاهليت مـى پـردازد كـه دخـتركشى و زنده به گوركردن نوزادان دختربود. داشتن دختر درمحيط جاهلى و درميان مشركان آن عصر، مايه ننگ و سرافكندگى محسوب مى شد.

منشاء پيدايش آن بدعت شوم ، چند چيز بود.

الف ـ تـرس از ايـنـكـه اگـر دختران زنده بمانند و بزرگ شوند ممكن است در موقعيت جنگى به دست دشمن بيفتند و براى آنها نوعى ننگ ببار آورند.

ب ـ پـسـران از اوان زنـدگـى ، توليد كننده و عامل تاءمين معاش هستند ولى دختران مصرف كننده انـد؛ بـويـژه در آن زمـان و در آن مـحـيـط كـه پسران ، سرمايه بزرگى محسوب مى شدند و در غارتگريها و...از وجودشان به مراتب بيشتر از دختران استفاده مى شد.

ج ـ وجـود جـنگها ونزاعهاى دائمى قبيلگى ميان آنها سبب فقدان سريع مردان وپسران جنگجو مى شد وبه طور طبيعى تناسب و تعادل ميان تعداد دختران و پسران به هم مى خورد.

د ـ عـدم ايـمـان بـه روز قيامت . در آيه 57 (آيه قبل از آيات مورد بحث ) فرمود:(مشركان براى خـدا دخـتر قرار مى دهند) و در اين آيات حال خودشان رابه هنگام دختردار شدن توصيف و آنها را تـوبـيـخ كـرد كه بد حكم مى كنند كه آنچه را خوش نمى دارند به خدا نسبت مى دهند و براى او مثل مى آورند ـ چنان كه ملائكه و بعضى از خدايان را زن مى دانستند و دختران خدا مى پنداشتند و آنـچـه مـورد پـسـنـدشان است ـ پسران را براى خود فرض مى كنند و در آيه بعد ريشه اين حكم كردن و مثل زدن را بى ايمانى به آخرت مى شمارد.

(لِلَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالاْ خِرَةِ مَثَلُ السُّوْءِ).

آرى بـى ايـمـانى ريشه همه اعمال زشت است و آن كسى كه به خدا و آخرت ايمان داشته باشد، نه نسبت دختر داشتن به او مى زند و نه فرزند دختر را كه مخلوق معصوم است ناخوش مى دارد و نـه او را زنده به گور مى كند. براى مؤ من فرزند دختر نيز مانند پسر هديه اى است الهى كه وظيفه دارد او را به وجه احسن تربيت كند و خلفى صالح براى خود گرداند.(120) سه عامل اول ، عـوامـل بـرون ذاتـى و عـامل چهارم ، عامل درون ذاتى محسوب مى شود. حتى مى توان گفت آن عوامل سه گانه نيز از عدم ايمان به روز رستاخيز نشاءت گرفته است .

2 - آثـار روانـى

قـرآن در ايـن آيه با زيبايى تمام و در نهايت هنرمندى ، آثار روانى اين عادت زشت را به تصوير كشيده است . از اين رو، مى گويد:

هـرگـاه بـه يكى مژده مى دادند كه صاحب دختر شده اى آثار اين (مژده بد) در چهره اش نمايان مـى گـشـت ، بـديـن گـونه كه به جاى خوشحالى و تشكّر، چهره اش بر افروخته و صورتش سـياه مى شد. سياه شدن صورت ، كنايه از شدت حزن و اندوه است . خشمگين مى گرديد. براى نجات از اين ننگ از قبيله اش پنهان مى شد يا فرار مى كرد. بر سر دوراهى قرار مى گرفت و نـمـى دانـسـت چـه كند؟ دخترش را با وجود خفّت و ننگ بپذيرد و يا او را زنده در زير خاك پنهان سازد؟! (121) قـرآن بـا نـمـايـش ايـن صـحـنـه ، درگـيـرى عـوامـل فـطـرى را بـا عـوامـل تـحـمـيـلى مـحـيـط و

/ 375