شكر داراى سه عنصر است :شناخت منعم ، حالت سرور تواءم با خضوع ـ كه اين ، خود از نعمتهاى باطنى خداست ـ و اقدام و عمل كه نتيجه شناخت نعمت و نشاط درونى است .پس با توجه به عناصر شكر مى توان گفت شكر بر سه قسم است :شكر قلبى كه تفكر در مـواهـب مـنـعـم اسـت ، شـكـر زبـانـى كـه تـصـمـيـم بـر تـعـظـيـم مـنـعـم و انـجـام عـمـل متقابل است و شكر عملى كه در افق بالاترى قرار دارد و آن به كار گرفتن نعمتهاى الهى در جاى خاصّ و موارد معقول و مشروع آن و پرهيز از سوء استفاده از آنهاست .(60)
5 - شـكـر مـنعم
منعم بر دو نوع است :منعم حقيقى كه خداوند است و منعم غير حقيقى (واسطه اى ) چون استاد نسبت به شاگرد. شكر هر دو واجب است ، زيرا مخلوقات مجراى فيض خدايند و بطور نسبى به طريق و سلسله مراتب ميان خدا و ديگران واسطه هستند. تقدير و تشكر از آنها در واقع قدردانى از خداست .امام زين العابدين عليه السلام فرمود:(اءَشْكَرُكُمْ لِلّهِ اءَشْكَرُكُمْ لِلنّاسِ) شكرگزارترين شما نسبت به خدا كسى است كه بيشتر از ديگران قدردان نيكيهاى مردم باشد.
نقش صبر و توكل در تبليغ دين
(وَ مـا لَنـا اءَلاّ نـَتـَوَكَّلَ عـَلَى اللّهِ وَ قـَدْ هَدينا سُبُلَنا وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلى ما اذَيْتُمُونا وَ عَلَى اللّهِ فَلْيَتَوكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ)(ابراهيم ، 12) چرا بر خدا توكل نكنيم و حال آنكه او راه ما را به ما بنمود و ما بر آزارى كه به ما مى رسانيد صـبـر خـواهـيـم كـرد و بـايـد تـوكـل كـنـنـدگـان بـر خـدا توكل كنند.
چند نكته
1 - وجـوب تـوكـل
پـيـامـبـران بـخوبى دريافته بودند كه منزوى ساختن و به عقب راندن آنان ازمواضع خود يكى از اهداف دشمنان بهانه جوست . از اين رو، خود را به استقامت و برخوردارى بيشتر از نيروى غيبى مجهز مى كردند. آنان در اين مقوله به گفتن جملاتى چون (توكّلت على اللّه ) و (الصـبـر مـفـتـاح الفـرج ) قـنـاعت نمى كردند، بلكه با منطق و كلام حاكى از وجوب تـوكـّل و ضـرورت صـبـر، اسـتـدلال كـرده و مـى گـفـتـنـد:چـرا مـا بـه خـدا تـوكـل نـكـنيم ؟ به خدايى كه نعمت هدايت را به ما ارزانى داشت ، به كسى كه ما را به راههاى معرفت و سعادت ، هدايت كرد و پيمودن آن را بر ما واجب ساخت .(61) انـبـيـا بـا ايـن اسـتـدلال ، تـوكل و صبر را برخود واجب كردند تا بدينسان با مخالفان معاند، اتـمـام حـجـت كنند كه آزار و اذيت شما نمى تواند سفيران حق را از رسيدن به آرمانهاى مقدسشان باز دارد. اين پاسخ را با ادب خاص و معصومانه خود بيان كردند و خود را مخاطب قرار دادند تا به پيروانشان درس بازگشت به خويشتن را بياموزند.
2 - مفهوم توكّل
توكل بر خدا به معناى اعتماد به اوست . خدا به پيامبران و مؤ منان وعده يارى ، راهـنـمـايى ومشكل گشايى داده است ، آنان در راه انجام مسؤ وليتها گامهاى خود را با تكيه بر خـدا محكمتر بر مى دارند، نه اينكه انجام وظايف خود را به خدا واگذارند. بنابراين مجهز شدن به توكّل به معناى برخوردار شدن ازنيروى بيشتر براى حركت است .
3 - ارزش صـبـر
در ايـن آيـه ، صـبـر در بـرابـر آزار دشـمـنـان ، نـاشـى از تـوكـل بـر خـدا دانـسـتـه شـده اسـت . يـعـنـى وقـتـى بـر مـا واجـب شـد بـر خـدا تـوكـل كـنـيـم ، جـا دارد در برابر آزارهايى كه در راه دعوت مردم ، بسوى خدا نيز پيش مى آيد، صبر كنيم .
4 - دوبال نيرومند
بامطالعه زندگى پيامبران (ع ) و تلاش پيگير و مداوم آنان در بارور كردن افـكـار