مـهـمـتـريـن عـامـلى كـه بـه انـسـان نـيرو مى بخشد و او را در برابر مشكلات و دشواريها پابر جا نگه مى دارد و دنيا را در نظرش كوچك جلوه مى دهد، اعتقاد او نسبت به مبداء و مـعـاد وجهان غيب است ، ولى از آنها كه منافقان ، فاقد چنين اعتقادى هستند، دنيا در نظرشان بسيار بـزرگ و جـذّاب اسـت ؛ بـطـورى كه تمام ارزشهاى انسانى را به خاطر منافع شخصى و ادامه زنـدگـى حيوانى ، زير پاگذاشته و تنها به فكر سودجويى و راحت طلبى و تن پرورى مى باشند. به عبارت ديگر، منافقان دنبال سود بى درد سرو آسوده مى باشند.
2 - سـود تـواءم با خطر
منافقان و همه شيفتگان دنيا، هم به خود و زندگى دنيا علاقه فراوان دارند، هم به سود و ثروت ، يعنى هم مى خواهند باقى باشند و هم در رفاه باشند.حـال ، اگـر جمع بين اين دو برايشان ممكن باشد كه چه بهتر و چنانچه سود جويى ، خطرات و مـشـكـلاتـى را در پى داشته باشد، براى دور ماندن از خطر از سود، صرف نظر مى كنند. آيه فـوق ، هـمين مطلب را مورد اشاره قرارداده ، مى فرمايد:ولى (اكنون كه براى ميدان تبوك ) راه براى آنها دورو پر مشقت است (سرباز مى زنند).بهانه جويى منافقان براى شركت نكردن در جنگ (وَ سـَيـَحـْلِفـُونَ بـِاللّهِ لَوِ اسـْتـَطـَعْــــنا لَخَرَجْنا مَعَكُمْ يُهْلِكُونَ اءَنْفُسَهُمْ وَ اللّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ) (توبه ، 42) و به خدا سوگند! ياد خواهند كرد كه اگر توانايى داشتيم ، همراه شما حركت مى كرديم (ولى آنها با اين اعمال و دروغها، درواقع ) خود را هلاك مى كنند و خدا مى داند، آنها دروغگويند.
چند نكته
1 - عـذر هـاى غير موجه
منافقانى كه انگيزه اى براى شركت كردن در جنگ نداشتند، هرجنگى كه واقـع مـى شـد، در صـدد عـذر تـراشـى و بهانه جويى بر مى آمدند درجريان جنگ تبوك كه از جـهـات گـونـاگـون از ديـگـر جـنـگـهايى كه تا آن روز واقع شده بود، مشكلتر مى نمود، خدمت پـيـامـبـر(ص ) آمـده ، بـا طـرح عذرهاى غير موجه ، تقاضا كردند كه آنها را از رفتن به جبهه ، مـعـاف دارد و ايـن اوليـن بـار نـبـود كـه بـه چـنـيـن حـيـله اى مـتـوسل شدند، در جريان جنگ احزاب ، براى فرار از جنگ عذرشان اين بود كه خانه هاى ما حفاظ نـدارد، ولى قـرآن تـكـذيب كرده ، مى فرمايد:خانه هاى اينها بدون حفاظ نيست ، اينها مى خواهند فرار كنند (65) گاهى عذرشان اين بود كه هوا گرم است . (66)
2 - فريب قسم
يكى از نكاتى كه بايد مورد توجه همه مؤ منان و مسلمانان قرار گيرد، اين است كـه بـراى تـشـخيص افراد از جهت اعتقاد و عمل ، به شعارها و ادعاهاى آنها اعتماد نكرده ، عملشان رابا گفتار شان بسنجند، زيرا طرح شعارهاى جذّاب و سخنان زيبا از ناحيه منافقان و منحرفان ، كـار چـنـدان مـشـكـلى نيست . بالاتر از اين ، آنكه چنين افراد روباه صفت و منافق ، براى فريب ديـگـران ، بـه بـعـضـى ظـواهـر عـمـل كـرده ، سـوگـنـد يـاد مـى كـنـنـد كـه بـه تـمـام اصـول و ارزشـهـاى اسـلامـى مـعـتـقـدنـد. ايـنـجـاسـب كـه بـايـد مـسـلمـانـان مـواظـب بـوده ، گول قسمها و سخنان آنها را نخورند.
3 - هـلاكـت مـنـافـقـان
مـنـافـقان با ديدگاههاى محدود و پندارهاى غلط، تصور مى كردند كه مى تـوانـند با حركات مرموزانه خود، اسلام را نابود و مسلمانان را با شكست روبرو سازند، ولى از آنـجـا كـه هـيـچ عـمـلى از عـامـل خـود، جـدايـى پـذيـر نـيـسـت و نـتـيـجـه هـر عـمـلى بـه عـامـل آن بـر مـى گـردد، اعـمال زشت منافقان هم دامنگير خودشان شد و ذّلت و رسوايى در دنيا و عـذاب الهـى را در آخـرت بـراى آنـهـا بـه بـار آورد. از ايـن رو، در آيـه مـورد بحث مى فرمايد:(منافقين با اين